علی و نیلوفر زمانی که برای رفتن به سفر ماه عسلشان باهم درگیر شدند، نمیدانستند این دعوا کارشان را به دادگاه خانواده میکشاند و برای همیشه از هم جدا میشوند. تازه عروس فقط یک روز بعد از ازدواج به دلیل جنجال بر سر ماه عسل، شوهرش را به باد کتک گرفت و یک هفته پس از ازدواجش به زندگی مشترک با شوهرش پایان داد.
زوج جوان در شعبه 264 دادگاه خانواده نشسته اند. خیلی عصبانی به نظر می رسند. آنها مرتب با هم جر و بحث می کنند. قاضی هم در حال بررسی پرونده آنهاست و اصلا به سر و صدای این دو توجهی نمی کند. زن جوان که به همراه مادرش آمده است هر لحظه حرفی به میان می آورد و مرد را بشدت عصبانی می کند. تا جایی که مرد جوان از جایش بلند می شود و داد و بیداد به راه می اندازد. زن هم وقتی این رفتارهای شوهرش را می بیند به قاضی می گوید: می بینید آقای قاضی! می بینید که چه رفتاری با من دارد!
قاضی اما همچنان در حال بررسی پرونده است و توجهی به آن دو نمی کند. چند لحظه بعد قاضی سرش را از روی پرونده برمی دارد و رو به این زوج می کند و می گوید: فقط یک هفته بعد از ازدواجتان می خواهید جدا شوید، چرا؟
این زن و شوهر با هم شروع به صحبت و داد و بیداد می کنند. قاضی آنها را به آرامش دعوت می کند و می گوید: یک نفرتان صحبت کند تا متوجه شوم چه می گویید!در این لحظه مرد جوان شروع به صحبت می کند و می گوید: آقای قاضی همسرم دست بزن دارد و من تازه متوجه این موضوع شده ام. یعنی درست فردای روز عروسیمان من از همسرم کتک خوردم و از آن زمان تا الان باهم درگیر هستیم. برای همین تصمیم گرفتیم به دادگاه خانواده بیاییم و به این زندگی که مثل میدان جنگ است، پایان دهیم.
علی در ادامه صحبت هایش می گوید: یک سال پیش با همسرم نیلوفر آشنا شدم، نیلوفر یکی از دوستان زن پسر خاله ام بود و روزی که با پسرخاله ام و همسرش به گردش رفته بودیم، برای اولین بار او را در آنجا ملاقات کردم. بعد از آن ملاقات، ارتباط من و نیلوفر آغاز شد و بعد از چند جلسه آشنایی من از او خواستگاری کردم. او هم به دلیل علاقه ای که به من داشت جواب مثبت داد و من و نیلوفر به عقد یکدیگر درآمدیم. من و نیلوفر دوران نامزدی خیلی خوبی داشتیم و در آن دوران هیچ اختلاف یا مشکلی باهم نداشتیم. تا این که زندگی مشترک ما آغاز شد. درست فردای روز عروسی مان باهم درگیر شدیم. آن هم فقط به خاطر رفتن به ماه عسل!
مرد جوان ادامه می دهد: ما فردای روز عروسی مان سر این که کجا به سفر ماه عسل برویم دعوایمان شد. نیلوفر می گفت که باید برای سفر به خارج از کشور برویم، ولی من ترجیح می دادم که اولین سفرمان در همین کشور خودمان و در جزیره کیش باشد. به نظر من رفتن به کیش کمتر از سفر به خارج از کشور نبود و همان هزینه را هم برایم داشت، اما نیلوفر می گفت که من خسیس هستم و برای این که کمتر پول خرج کنم نمی خواهم او را به سفر خارج از کشور ببرم. حرف هایش برایم سنگین بود و کم کم مرا عصبی کرد تا جایی که داد و فریاد به راه انداختم و با او درگیر شدم، اما در کمال تعجب همسرم به سمت من حمله ور شد و مرا حسابی کتک زد. باورم نمی شد که من از یک زن، آن هم همسرم کتک بخورم. دعوای ما آنقدر بالا گرفت که نیلوفر بعد از کتک زدن من از خانه قهر کرد. الان هم که یک هفته از آن روز می گذرد، تصمیم گرفتیم به دادگاه خانواده بیاییم و از هم جدا شویم.
بعد از حرف های مرد جوان نوبت نیلوفر بود که درباره دلیلش برای طلاق صحبت کند. او هم گفت: حرف های شوهرم همه دروغ است. من فقط او را هل دادم و علی هم زمین خورد. دلیلش هم این بود که آن قدر از دستش عصبانی شده بودم که کنترل خودم را از دست دادم. علی خودش باعث شد که من به طرفش حمله کنم. من یک تازه عروس بودم که فردای روز عروسی ام دوست داشتم به خارج از کشور سفر کنم. من همیشه آرزو داشتم که ماه عسلم در خارج از کشور باشد تا بتوانم یک سفر خاص را تجربه کنم، اما علی از روی لجبازی و فقط برای این که به اصطلاح خودش گربه را دم حجله بکشد خواست که حرف، حرف خودش باشد و به خواسته من گوش ندهد. من می دانم که علی فقط و فقط از روی لجبازی این کار را کرد وگرنه خودش هم همیشه دوست داشت که به خارج از کشور سفر کند. وقتی مجرد بود چند بار به خارج از کشور سفر کرده بود. اگر او لجبازی نمی کرد و با هم به یک سفر خارج از کشور می رفتیم، الان اینجا نبودیم و این همه درگیری پیش نمی آمد.
علی میان صحبت های همسرش آمد، آقای قاضی من دیگر دوست ندارم، با همسرم بحث کنم. موضوع ماه عسل نیست، موضوع این است که زنم روی من دست بلند کرد و من را کتک زد. مگر می شود که یک مرد از زنش کتک بخورد. او از همین اول چهره واقعی خودش را نشان داده پس من هم باید عاقل باشم و دیگر به زندگی با او ادامه ندهم. حالا برای همیشه از هم جدا می شویم. چون دیگر نمی خواهم او را ببینم.
وقتی حرف های این زوج تمام می شود، قاضی عموزادی سعی می کند از طلاق زودهنگام آنها جلوگیری کند، ولی صحبت های قاضی فایده ای ندارد و آنها از تصمیمشان منصرف نمی شوند. به همین دلیل هفته گذشته حکم طلاق توافقی صادر می شود و زندگی این زن و شوهر یک هفته پس از ازدواجشان به پایان می رسد.
ویژگی های شخصیتی یکدیگر را بشناسند
معمولا مشکلاتی میان زوج ها به وجود می آید، برمی گردد به نبودشناخت روانی آنها از یکدیگر. چنین زوج هایی قبل از ازدواج شناخت درستی از یکدیگر ندارند و در مورد این که پس از ازدواج چه برنامه ها و تصمیم هایی خواهند داشت، با یکدیگر گفت گو نکرده اند. علت دوم بروز چنین مشکلاتی میان همسران، به ویژگی های شخصیتی دو طرف برمی گردد. دو همسری که در این ماجرا از یکدیگر جدا شده اند، از ویژگی عصبی بودن برخوردار هستند و همان طور که می بینیم هر دو در جریان مشکل به وجود آمده نتوانسته اند خشم خود را کنترل و مهار کنند.
دلیل دیگر این است که هدف در زندگی این زوج گم شده است. یعنی زمانی که با پیش کشیدن موضوع ماه عسل و این که کجا برویم و کجا نرویم، زندگی آنها از هم پاشیده است، مشخص می شود که هدف در این زندگی گم شده است. درست است که این زن و شوهرجوان با علاقه با یکدیگر ازدواج کرده اند، اما آنها تنها برای ازدواج به هم علاقه مند شده بودند و نه برای ازدواج براساس تحمل کاستی ها. میزان علاقه مندی بین این زن و شوهر به اندازه ای نبود که کاستی های موجود را نادیده بگیرند. دختران زیادی وجود دارند که به همسرشان می گویند برای ماه عسل برویم شمال یا پابوس امام رضا. خیلی های دیگر هم هستند که اصلا به ماه عسل نمی روند و زندگی خود را شروع می کنند. آیا این زوج ها در آینده به مشکل برمی خورند؟
مساله دیگر روش های ارتباطی برای حل مساله است. این زوج مساله ای داشتند تحت عنوان «ماه عسل به کجا برویم؟» زن به شوهرش می گوید که تو خودت به خارج از کشور رفتی اما مرا نمی خواهی ببری. این نوع صحبت کردن، یک نوع عناد و لجبازی است و با این نوع محاوره هر دو سعی می کنند مشکل را با پرخاشگری حل کنند. داشتن انتظارات غیرواقع بینانه موضوع دیگری است که رابطه میان این زوج را با مشکل مواجه کرده است. در زن جوان؛ بین من واقعی و آنچه که بود و من آرمانی و آنچه که می خواست فاصله زیادی وجود داشت. این که زن گفته همسرم به خارج از کشور رفته و به دلیل خست نمی خواهد مرا ببرد تحقیر کردن شوهر است و در او احساس حقارت ایجاد می کند. در این ماجرا بهتر بود زن جوان خودش را کنترل می کرد و عصبانی نمی شد و این سوال را در ذهنش ایجاد می کرد که آیا کاری که من می کنم درست است؟ هر دو صحبت کردن در مورد موضوع ماه عسل را به زمان و موقعیت بهتری موکول می کردند. شوهر این زن سعی می کرد مهربانانه و با آرامش با همسرش برخورد کرده و حتی یک لیوان آب خنک به او می داد. در نهایت بهتر بود این زوج قبل از مراجعه به دادگاه خانواده، نزد یک روان شناس یا یکی از بزرگ ترهای فهیم فامیل می رفتند و مشکلشان را حل می کردند.
راه حل چیست؟
اولین پیشنهاد ما به تمام دختر و پسرهای جوان این است که قبل از عقد با یکدیگر صحبت کنند که آیا همسرشان خمیرمایه انجام چنین رفتارهایی را دارد، آیا موقعیت مالی اش به شکلی هست که او را به سفر خارج از کشور ببرد؟ اصلا دوست دارد چنین کاری را انجام بدهد یا نه؟
دوم این که با لحن آرامی با یکدیگر صحبت کنند نه با صدای بلند و داد و فریاد.
سوم، خط قرمزهای یکدیگر را رعایت کنند و در گفت وگو با یکدیگر از جملات نادرست استفاده نکنند.
چهارم، زن یا مرد اگر می خواهد پیامی را به طرف مقابلش منتقل کند، باید آن را به شیوه صحیح و درست انجام دهد و به گونه ای نباشد که طرف مقابل احساس کند به او توهین شده است.