ماموران پلیس شیراز فروردینماه سال88 در جریان قتل جوانی به نام سعید قرار گرفتند. جسد این فرد در واحد فرهنگی مسجدی پیدا شد. با حضور ماموران در محل و آغاز تحقیقات مشخص شد سعید از فعالان مسجد بود و در قسمت فرهنگی کار میکرد. به گفته اهالی مسجد شب حادثه او با نامزدش در دفتر فرهنگی حضور داشت. زمانی که خانواده مریم نامزد سعید در محل حاضر شدند به پلیس اعلام کردند دخترشان صبح روز حادثه به مدرسه نرفته بود. ساعاتی بعد از انتقال جسد به پزشکیقانونی تحقیقات برای دستگیری مریم آغاز شد وقتی ماموران مریم را پیدا کردند او بلافاصله به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: «من شوهرم را با سیم خفه کردم چون با او اختلاف داشتم.» مریم توضیح داد ابتدا به شوهرش داروی خوابآور خوراند و بعد او را با سیم لپتاپ خفه کرد. این زن نوجوان آلات جرم را هم به ماموران نشان داد و گفت: «بهخاطر اختلافی که با شوهرم داشتم ابتدا داروی خوابآور از داروخانه خریدم و بعد آن را در مقداری آبمیوه حل کردم و به شوهرم دادم وقتی خوابش برد او را با سیم لپتاپش خفه کردم. پوکه قرص و همچنین ظرف آبمیوه را هم داخل سطل زباله انداختم.»
وقتی مریم برای محاکمه به دادگاه برده شد قتل را انکار کرد و گفت سهنفر دیگر بودند که شوهرش را به قتل رساندند. او گفت: «من و سعید مدتی قبل از حادثه با هم دچار اختلاف شدیم اما با هم آشتی کردیم و روز حادثه نیز از بیرون غذا خریدیم و با هم به مسجد رفتیم تا شام بخوریم من شب را پیش سعید ماندم مسالهای هم پیش نیامد. حتی پیشنماز مسجد هم ما را دید سعید به من گفت سردرد دارد. به داروخانه رفتم تا برایش دارو بخرم آبمیوه هم خریدم و به مسجد برگشتم. سعید آن را خورد و خوابید یکدفعه دو مرد و یک زن وارد اتاق شدند، آنها به سمت سعید حمله کردند میخواستند او را بکشند. یکیشان افغان بود که من میشناختمش اما دو نفر دیگر را نمیشناختم آنها سعید را با سیم لپتاپ خفه کردند و اصرار داشتند من سیم را بکشم اما من نتوانستم و دو مردی که آنجا بودند سیم را کشیدند و سعید را به قتل رساندند چون تهدید شده بودم که اگر حرفی بزنم کشته میشوم، این موضوع را به کسی نگفتم.»
انکار مریم در دادگاه بیفایده بود و این دختر به قصاص محکوم شد. حکم صادره توسط دیوانعالی کشور مورد تایید قرار گرفت و پرونده برای اجرا آماده شد. در این مرحله بود که فرشید رفوگران وکیلمدافع مریم با ارسال لایحهای به دیوانعالی کشور درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرد. وی در توضیح زندگی مریم گفت: «این دختر وقتی 15ساله بود با اصرار خانوادهاش با یکی از اقوامش ازدواج کرد. آنها در دوران عقد بودند که مریم توسط شوهرش مورد ضرب و جرح قرار گرفت و همین مساله باعث جدایی آنها شد مدتی بعد دختر نوجوان باز هم به اصرار و اجبار پدر و مادرش با یکی دیگر از پسران فامیل نامزد کرد. ازدواج با نارضایتی باعث اختلاف بین آنها شد و سعید و مریم مدتی با هم درگیری داشتند اما روز حادثه آنها تصمیم گرفتند آشتی کنند و همانطور که یکی از شاهدان در گفتههایش عنوان کرده سعید و مریم غذا خریده و وارد اتاق فرهنگی شده بودند. بنابراین معلوم میشود درگیری بین آنها وجود نداشت و دلیل برای قتل نیز به طور طبیعی از بین میرود. نکته بعدی اینکه متاسفانه در مورد ادعای مریم مبنی براینکه زمان قتل سهنفر وارد اتاق شده و سعید را به قتل رساندهاند هیچ تحقیقاتی در پرونده موجود نیست. ضمن اینکه بر اساس ماده 91 قانون مجازات اسلامی جدید درخصوص نوجوانان و شرط بلوغ عقلی آنها درخواست دارم با اعاده دادرسی در این خصوص موافقت شود.»
دیوانعالی کشور با توجه به این خواسته رای صادره را نقض و دستور رسیدگی مجدد بر اساس ماده91 را صادر کرد. به این ترتیب پرونده یکبار دیگر در شعبه4 دادگاه کیفری استان فارس مورد رسیدگی قرار گرفت اما قضات باز هم رای بر قصاص متهم صادر کردند. آنها در حکم صادره نوشتهاند با توجه به اینکه دلیلی محکمهپسند درخصوص حضور سهنفر دیگر در محل قتل وجود ندارد و همچنین تایید پزشکیقانونی مبنی بر سلامت روان متهم زمان قتل و همچنین بهدلیل اینکه متهم حرمت عمل و مجازات قتل را میدانسته بنابراین رای بر قصاص بر اساس خواسته اولیایدم صادر میشود.
با توجه به این رای، عروس نوجوان یکبار دیگر به چوبهدار نزدیک شد.