کد خبر: 3792
آغاز هفته فیلم لهستان در تهران
هفته فیلم لهستان با همکاری بخش فرهنگی سفارت لهستان در تهران به شرح جدول ذیل از 5 تا 8 خرداد ماه در فرهنگسرای نیاوران برگزار می شود.

 

دوشنبه

5/3/93

15 تا 16

مراسم افتتاحیه

16تا 30/17

نمایش فیلم

18تا19

نمایش فیلم

سه شنبه

6/3/93

17 تا 30/18

نمایش فیلم

(سالن اصلی)

19 تا 20

جلسه پرسش و پاسخ

(سالن گوشه)

 

-

چهارشنبه

7/3/93

17 تا 30/18

نمایش فیلم

(سالن اصلی)

19 تا 20

جلسه پرسش و پاسخ

(سالن گوشه)

 

-

پنج شنبه

8/3/93

30/15 تا 17

نمایش فیلم

17 تا 30/18

نمایش فیلم

-

 
معرفی فیلمها

"مرد امید" به کارگردانی "آندره وایدا"

خلاصه داستان: اوضاع لهستان پس از جنگ و شکل گرفتن اتحادیه همبستگی و رهبرش لخ والسا موضوع مرد امید است.

 

"سوپر مارکت" به کارگردانی "مسیج زاک"

خلاصه داستان: قصه پر رمز و راز در مورد پسر جوانی است که بخاطر جرم و جنایت در یک فروشگاه بزرگ دستگیر می شود. با توجه به نامشخص بودن دلایل جرم، او را به یک بخش روانپزشکی می فرستند. جایی که او

داستانی در مورد حوادث شب سال نو در هنگامی که جرم و جنایت اتفاق افتاده را بیان می کند.

"روندو" به کارگردانی "آرتورکورداس"

خلاصه داستان: قصه در رابطه با مردی است که بنظر می رسد آگاهانه راه خود را انتخاب کرده و تا پایان آن را ادامه می دهد. صبح در بیابان از خواب بیدار شده و شروع به پرسه زدن می کند و راه را به خوبی می داند. همزمان

 با غروب خورشید، با آخرین توان باقی مانده در وجودش، حرکت می کند تا سرانجام به مکانی برسد که به نظر خانه اش می باشد.

"دوچرخه بابام "به کارگردانی "پیوتر ترزاسکالسکی"

خلاصه داستان:یک روز صبح، لودک 70 سال، نامه ای با دستخط همسرش پیدا می کند. نامه ای که خبر از رفتن وی می دهد. این خبر ولودک را شوکه و راهی بیمارستان می کند.

فردای آن روز، پاول پسر ولودک به همراه پسر نوجوانش ما کیک برای ملاقات به بیمارستان می آیند . پاول پیانیست است و در برلین اقامت دارد، در حالیکه پسرش ماکیک ، به همراه مادرش در انگلستان زندگی می کند

و همانجا به مدرسه می رود. پاول و ماکیک مدت زیادی است که هیچگونه ارتباطی با یکدیگر نداشته اند آنها از اینکه مادر و مادر بزرگشان خانه و زندگی خود را رها کرده به شدت ناراحتند. پس تصمیم می گیرند به دنبال مادر

بروند و او را به خانه بازگردانند.

"تجسم کن" به کارگردانی "آندره یاکیموفسکی"

خلاصه داستان: یان مدرس تجسم  فضایی است او وارد کلینیک مشهور معلولان بینایی در لیسبون می شود تا روی بیماران نابینا کار کند. وظیفه او این است که به بیماران کمک کند تا اعتماد به نفسشان بیشتر شود و اجازه دهد محیط اطرافشان را بدون ترس کشف کنند. رئیس بیمارستان یان را به شرطی می پذیرد که حرکت بیماران بدون کمک، آنها را در خطر نیندازد. درطول جلسات تجسم فضایی یان به سرعت اعتماد بیمارانش را جلب می کند. بیمارانی متشکل از گروه کوچکی از کودکان و نوجوانان با ملیت های مختلف که اغلب راه درازی را تا کلینیک طی می کنند به این امید که نابینایی آنها درمان یا بر آن غلبه کنند. تکنیک های یان کودکان را تشویق  می کند تا پیرامون خود را درک کنند. به هر حال او با وجودمخالفت تیم درمانی، بیماران را وادار می کند تا با خطرات رو به رو شوند. جلسات یان درست زیر پنجره اتاق اوا برگزار می شود، بیمار بزرگسالی که هرگز اتاقش را ترک نکرده و با کسی خرف نزده . اوا بیش از همه شیفته این تازه وارد و ایدهایش شده و به طور غیرقابل انتظاری یکی از مشتاق ترین کارآموزان یان می شود. او مصمم است تکنیک را به کار برده و به تنهایی قادر به حرکت شود . اوا به کمک یان جرات می کند با نادید گرفتن محدودیتهای کلینیک بدون عصا پا به دنیای بیرون بگذارد و آن را تجربه کند. تا اینکه مدتی بعد دکتر یان را به خاطر رفتار غیر حرفه ای اخراج می کنند تا بیماران در معرض خطرات بیشتر قرار نگیرند. التماس های یان برای ماندن تاثیری ندارد. سرانو جسورترین کارآموز یان، نسبت به واقعی بودن تصویری که یان از دنیای بیرون ساخته تردید می کند. دلایل زیادی وجود دارد که یان را دروغگو فرض کند.برای آزمایش حقیقت، اوا و سرانو به تنهایی بیرون می روند و بالاخره آن چه از یان آموخته اند را به کار  می برند.

"ستاره کوپرنیک" به کارگردانی "زدزیسلا و کودلا" و "اندرز اورزشووسکی"

خلاصه داستان: داستان در مورد مردی است که خورشید را متوقف و به زمین منتقل می کند. این یک دوره فوق العاده از اکتشافات بزرگ و رشد رنسانس در اروپای بدون مرز بود. وقتی که نیکلاس کوپرنیک ده ساله است،

 پل ون د ولدر یک ستاره شناس هلندی او را در خانه اش می بیند و پیش بینی می کند نیکلاس آینده ای درخشان خواهد داشت. با کمک پدر، پسر شروع می کند به دنبال علایق خود رفته به امید اینکه پاسخ سوالات اش را پیدا کند. وقتی پدر می میرد ایمان و تلاش خود را از دست نمی دهد. چند وقت بعد، شروع به تحصیل در دانشگاه جاگیلونیال در کراکو می کند. در اینجا او یک بار دیگر پل ون دولدر را ملاقات می کند. نبردی برای روح نیکلاس آغاز می شود.     

"نجات در ایران" به کارگردانی "آندژی ب چولدا"

خلاصه داستان: در 1942 بیش از صدها هزار لهستانی متشکل از نیروهای نظامی و غیرنظامی که از اسارت استالین آزاد شده بودند سیبری در خاک شوروری را ترک کرده و از راه ایران به سمت جنوب حرکت کردند. اکثریت آنان به جبهه‌های جنگ پیوسته و تعدادی هم به سایر کشورهای امن‌تر رفتند، عده‌ای هم در ایران ماندگار شده و نزدیک به سه هزار نیز که بیشتر زنان، کودکان و نوجوانان بودند بر اثر ضعف و بیماریهای مسری ناشی از اقامت در اردوگاههای شوروی، سرما، سفر طاقت‌فرسا و سوء تغذیه در خاک ایران جان باختند و در مسیر حرکت گروه به جنوب در قبرستانهای دولاب تهران، بندر انزلی، اصفهان، اهواز، قزوین و مشهد به خاک سپرده شده‌اند.این مستند روایتی از این برهه تاریخی مشترک میان ایران و لهستان است.

Page Generated in 0/0039 sec