کد خبر: 12172
روزنامه یکشنبه 15 مرداد 1396
وقتی صاحبان مشاغل حتی به چشم بازار هم به جامعه معلولین نمینگرند - اپلیکیشن Find Face احساسات شما را میخواند - تصویر افقهای روشن زندگی، با قلم موی امید - آشنایی با جراح نیکوکار - تولید چند مسابقه در دستور کار شبکه امید - محبوبترینهای فوتبال و والیبال در فضای مجازی

روزنامه «ایران سپید»

یکشنبه 15 مرداد 1396

13 ذی القعده 1438

6 آگوست 2017

سال بیست و یکم شماره 5635

صاحب امتیاز:

خبرگزاری جمهوری اسلامی      

مدیر مسئول: سهیل معینی

سامانه پیامکی: 3000465040

نشانی پستی: تهران- ص.پ. 158755388

تلفن: 84711371

شماره انتشارات: 5-88548892

وبسایت: www.iransepid.ir

پست الکترونیک: iransepid@icpi.ir

.........عناوین این شماره.......

وقتی صاحبان مشاغل حتی به چشم بازار هم به جامعه معلولین نمینگرند 2

اپلیکیشن Find Face احساسات شما را میخواند 7

تصویر افقهای روشن زندگی، با قلم موی امید 8

آشنایی با جراح نیکوکار 13

تولید چند مسابقه در دستور کار شبکه امید 17

محبوبترینهای فوتبال و والیبال در فضای مجازی 19

 

 

 

 

.......گزارش ویژه

* وقتی صاحبان مشاغل حتی به چشم بازار هم به جامعه معلولین نمینگرند: درست پنجاه سال میگذرد از روزی که در تهران شروع کردند به ساخت محل دائمی نمایشگاههای بین المللی. همان فضای سرسبز و دلباز و خوش آب و هوا در شمال تهران که امروزه هر نمایشگاه و همایش و کنفرانس مهمی را در خود جای میدهد. با توجه به وضعیت و جایگاه معلولان ایرانی در روزگاری که متخصصان شروع به طراحی این مرکز کردند، خیلی بعید به نظر میرسد که کسی از طراحان محل دائمی نمایشگاهها در آن روزگار حتی میتوانست تصور کند که در روزگاری، معلولان ایرانی به آن جایگاه اجتماعی دست مییابند که نه تنها در جایگاه یک بازدید کننده عادی، که در مقام یک روزنامه نگار، قدم در آن محیط زیبا، اما پیچیده و عجیب و غریب بگذارند. برگزاری نمایشگاه بین المللی الکامپ بیست و سوم و علاقمندیِ نگارنده به حوزه الکترونیک و فناوری بر آنم داشت تا رنج راه را به جان بخرم و سری به این نمایشگاه بزنم. برای یک بازدید کننده نابینا، آن هم از نوع پیاده، طی کردنِ فاصله میان ایستگاههای مترو و اتوبوس تا درِ نمایشگاه، پر است از اتفاقات ریز و درشت. مسیری که با اطمینان میتوان گفت پیمودنش بدون کمک و همراهی عابران، کاری غیر ممکن است. حال تصور کنید اگر بازدید کننده ای بخواهد سوار بر صندلی چرخدار یا با واکر این مسیرِ پر پله و پستی و بلندی را طی کند با چه مشکلاتی باید دست به گریبان باشد! پیمودنِ طولِ مسیر یک طرف، پیدا کردنِ درِ ورودی نمایشگاه هم یک طرف! مگر در آن محیط وسیع میشود به این راحتی در ورودی را پیدا کرد! ممکن است تصور کنید پیدا کردن در ورودی دیگر آخر ماجرا است و از اینجای قصه به بعد، همه چیز گل و بلبل میشود. ما هم البته همین فکر را میکردیم، اما به محض رسیدن به در ورودی، اوضاع دستمان آمد و فهمیدیم که تصورمان اشتباه بوده و اصل مشکلات تازه از اینجا شروع میشود! ازدحام جمعیتِ بازدید کننده فرصت استفاده از اتومبیلهای برقی را که قرار است عابران را به سالنهای نمایشگاه برسانند به ما نمیدهد. خبری هم از راهنما نیست و نگهبانان در ورودی هم آن قدر سرشان شلوغ است که مجالی برای پاسخگویی نمییابند. خبر میرسد که ظاهراً نقشه ای هم به شکل الکترونیکی برای نمایشگاه طراحی شده و کاربران میتوانند بر اساس آن مسیرهایشان را پیدا کنند، اما آن نقشه هم برای کاربران نابینا غیر قابل استفاده است. پرسان پرسان، مسیر ده دقیقه ای میان در ورود و سالن مورد نظرمان را طی میکنیم و بالاخره آنچه را که به دنبالش بودیم، البته با همراهی مردم و نه متصدیان نمایشگاه، مییابیم. همین ماجراها عیناً در وقت خروج هم تکرار میشود؛ با این تفاوت که حالا دیگر سه چهار ساعت هم سر پا بوده ای و در میان غرفه های مختلف گشته ای و زود تر دلت میخواهد خودت را به سرویسهای حمل و نقل عمومی برسانی. اما انگار اوضاع این طور تعریف شده که ساعت کار نمایشگاه که تمام شود، همه چیز در هم بریزد. خبری از خودروهای عبوری نمایشگاه نیست و در میان مردم هم دیگر توانی برای همراهی دیده نمیشود. همین همراهی بدون چشمداشت مردم را میشود در میان غرفه ها و Start up هایی که به سراغشان میرویم به وضوح حس کرد. بسیاری از صاحبان این استارت آپها به محض این که متوجه میشوند آسیبدیدگان بینایی هم ممکن است بخشی از کاربران آنها به حساب آیند و با اعمال چند اصلاح و تغییر ساده در اپلیکیشن یا وبسایتشان میتوانند بستر حضور و استفاده آنها را از خدماتی که ارائه میکنند فراهم کنند، از این ماجرا استقبال میکنند و با کمال اشتیاق میخواهند بدانند منظور از این اصلاحات و تغییرات دقیقاً چیست و من در حالی که در مورد این تغییرات برایشان صحبت میکنم، همزمان به این فکر میکنم که پس رسانه های عمومی در این مورد چه وظیفه ای را برای خود تصور میکنند؟ مگر کار رسانه های عمومی چیزی به جز آگاهی بخشی در موضوعات مختلف است؟ پس جایگاه معلولان در این آگاهی بخشی کجا است که با وجود جمعیت آماریِ بالای این قشر، حتی آنهایی که به دنبال یافتن بازارهای بزرگتر برای خدماتشان هستند هم درباره شان بی اطلاعند. محل دائمی نمایشگاههای بین المللی تهران، سالیان درازی است که به این عنوان در میان مردم و صاحبان مشاغل شناخته میشود. شاید بهتر باشد که بالاخره یک بار برای همیشه، تمهیداتی در این محل اندیشیده شود که معلولان، اعم از جسمی، حسی و حرکتی هم بتوانند مثل سایر ساکنان تهران، از این محل استفاده کنند.

* گلواژه: مهم نیست کجا متولّد شدم و چگونه و کجا زندگی کرده ام. مهم این است که در آنجا که بوده ام چگونه رفتاری داشته ام. جوجیا اوکیف

* گلواژه: گذشت زمان آدمی را پیر نمیسازد، بلکه ترک آرمانها و کمال مطلوبهاست که ما را فرتوت و افتاده میکند. دوگلاس مک آرتور

 

.......دانش و فناوری

* اپلیکیشن فایند فیس احساسات شما را میخواند: سال گذشته NTechLab، یک شرکت فناوری روسی اپلیکیشنی به نام Find Face به بازار عرضه کرد که قابلیت ردیابی افراد در اپلیکیشن Vkontakte را بر اساس پروفایلشان داشت. این اپلیکیشن جنجالهای زیادی در خصوص حفظ حریم خصوصی افراد ایجاد کرد. به هر حال نسخه جدید این اپلیکیشن عرضه شده و قابلیتهای بسیار فراتری دارد. Find Face علاوه بر شناسایی صورت، سن و جنسیت فرد میتواند احساسات او را نیز بخواند. شبکه عصبی مصنوعی Find Face با پردازش حتی بخشی از تصویر یک صورت، وکتوری ایجاد میکند که به طور کلی ۱۶۰ نقطه از صورت را هدف میگیرد.  NTechLab ادعا میکند این نرم افزار میتواند مخزنی حاوی میلیاردها صورت را در کسری از ثانیه جستجو کند. به همین دلیل میتوان از آن برای مبارزه با جرایم استفاده کرد.

.......گفتگو

* تصویر افقهای روشن زندگی، با قلم موی امید: سعی میکند معلولیتش را در انجام فعالیتهایش، به حاشیه براند. منکر سختیهای ناشی از معلولیت نیست، اما دلش نمیخواهد درباره آن سختیها حرف بزند. امیدوار است، اما تلاش می کند از شعار دادن فاصله بگیرد و شاید پرهیز از شعار است که امروز او را در جرگه تصویر سازان، آن هم از نوع مثبت میبینیم. سالهاست دستهایش برای به تصویر کشاندن آن چه در ذهنش است، با او رفاقت نمیکنند، اما چه باک! از آن چه به عنوان دارایی جسمی برایش باقی مانده بهره میگیرد تا به کارزار سختیها و تلخیهای زندگی برود. امتیازش نسبت به خیلی از تصویرگران و نقاشان، همین است که با دهان، زیباترین مناظر زندگی را تصویر میکند.

  سمانه، اصالتی خراسانی دارد؛ از شهری میآید که آوازه طلای سرخش، اعصار تاریخ را درنوردیده؛ چنان که قصد آن را داشته باشی تا از لا به لای برگهای تاریخ، به 500 سال قبل سفر کنی، حتماً در تمام بازارهای مشرق زمین، نام زعفران قائنات را از هر امتعه ای بیشتر میشنوی. 13 سال قبل در یک سانحه رانندگی از گردن به پایین فلج میشود. پس از آن اتفاق تلخ است که سالها در آسایشگاهی در مشهد زندگی تازه را آغاز میکند، اما آن چه سمانه احسانینیا را از خیلی از همنوعانش متمایز میسازد، وجود نیروی امید است که او را به یک نقاش بدل میکند؛ نقاشی حرفه ای که آثارش را با برگزاری نمایشگاههای مختلف، به علاقه مندان هنرهای تجسمی عرضه میدارد. در آخرین روز تازه ترین نمایشگاه عکسهای «سمانه احسانی نیا» پای صحبتهایش نشستیم تا خود، راوی قصه زندگیش شود. دقایق پایانی نمایشگاه بود و خستگیش با آواز رضا شیری، از خوانندگان جوان موسیقی پاپ بدر شده بود و با لبخندی که بر گوشه لبانش نقش بسته بود، داستان زندگیش را نقل کرد. س- ابتدا خودتان را معرفی کنید. ج- من سمانه احسانی نیا، متولد 1363 در شهرستان قائن در جنوب خراسان هستم. حدود 13 سال پیش، بر اثر یک سانحه رانندگی، از گردن به پایین آسیب دیدم و همین اتفاق، منجر به معلولیت من شد. س- اساساً حوادثی که منجر به معلولیت یک فرد میشوند، جدا از تلخی آن اتفاق، در بسیاری موارد باعث از بین رفتن انگیزه برای ادامه زندگی میشوند یا زمان زیادی طی میشود تا فرد انگیزه اش را به دست آورد. میخواهم بدانم شما با معلولیتی که عارض شد، چگونه برخورد کردید؟ ج- بعد از این که معلول شدم، مدتی در آسایشگاه فیاضبخش مشهد بستری و عملاً مقیم شدم. در دوران اقامت در آسایشگاه، با دیدن افرادی که وضعیتی بهتر یا حتی بدتر از من داشتند، تصمیم بزرگی در زندگی گرفتم. من در همان آسایشگاه افرادی را دیدم که از نظر جسمی وضعیت بدتری از من داشتند، اما زندگی میکردند و کتاب میخواندند. در همان روزها، با تصمیمی که گرفتم، مسیر زندگیم عوض شد. تصمیمم این بود که به جای زنده ماندن و نفس کشیدن، مفید زندگی کنم. شاید چنین تصمیمی در آن روزها، از نظر اطرافیان غیر ممکن بود، چون هم زخم بستر شدید داشتم و هم تنگی نفس و شرایط فیزیکی حادی که داشتم، عملاً پزشکان را حتی از زنده ماندنم نا امید کرده بود. اما از آن جا که باور قلبی من این است که خداوند هست و بندگانش را عاشقانه دوست دارد و از آنها حمایت میکند، ایمان داشتم که کنارم هست و کمکم میکند. همان تصمیم کمکم کرد تا به جای غصه خوردن بر حادثه ای که پیش آمده، به سمت مطالعه کتاب و تلاش برای دست یافتن به رؤیاهایم قدم بردارم.

س- چه کتابهایی میخواندید؟

ج- تصمیم گرفتم در دانشگاه شرکت کنم و اتفاقاً در رشته علوم اجتماعی، گرایش پژوهشگری قبول شدم. در کنار کتابهای درسی، کتابهایی که نگاه مثبت به زندگی داشتند و از انگیزه و موفقیت سخن میگفتند را برای مطالعه انتخاب کردم، چون حس خوبی به من میدادند. احساس میکردم جملات تأکیدی مثبت، به من کمک زیادی میکنند تا زندگیم را بسازم. س- همان انگیزه ای که اشاره کردید، شما را به وادی هنر کشاند. ج- من قبل از معلولیتم، بازیگر تئاتر بودم و فعالیتهایی در رشته هایی مثل عکاسی و معرق کاری داشتم؛ بنا بر این با هنر بیگانه نبودم. بعد از قبولی در دانشگاه، تصمیم گرفتم باز به سمت هنر و فعالیت در یکی از رشته های هنری بروم. طبعاً با شرایطی که پیدا کرده بودم، امکان ورود به بیشتر رشته ها نبود؛ به همین علت به سراغ نقاشی رفتم که از دوران کودکی دوست داشتم. از طرفی، تنها رشته ای بود که فعالیت در آن، به کمک دهان امکان پذیر بود. س- از پیوند میان زندگیتان با نقاشی بگویید.

ج- در آغاز کار، به داشتن جنبه های هنری فکر میکردم، اما به سرعت احساس کردم که نقاشی روحم را به زندگی پیوند میزند و احساس زیباتری از زندگی به من میدهد. به مرور احساس میکردم که خلق هر اثر هنری در حکم تولد دوباره من است و این تولد دوباره نشانگر حضور عشق و امیدی بود که در قلب من موج میزد؛ عشق و امیدی که از جانب خداوند دریافت میکردم. ادامه دارد...

* گلواژه: این جهان سراسر افسانه است. جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست. (تعبیری از شاهنامه حکیم فردوسی، از سایت سخنان و جملات زیبا)

.......بهداشت و سلامت

* آشنایی با جراح نیکوکار: دومین دوره جشنواره «جایزه جهانی گوهرشاد» همزمان با دهه کرامت امسال توسط آستان قدس رضوی برگزار شد. دکتر لعبت گرانپایه، متخصص جراحی عمومی به واسطه انساندوستی و خدمات خیرخواهانه منتخب نخستین جشنواره این جایزه بود. آشنایی با زندگی این پزشک نیکوکار خالی از لطف نیست. س: خانم گرانپایه! چرا حرفه پزشکی را برای فعالیت انتخاب کردید؟ ج: من در هشت سالگی پدرم را از دست دادم.از آن  زمان مادرم هم نقش پدر و هم نقش مادر را برای تربیت و رشد شخصیت من ایفا کرد. مادرم در تمام سالهای تحصیلیم از خانواده مان حمایت کرد و در تلاش بود تا فرزندان شخصیتهای مستقل و با اعتماد به نفس داشته باشند، به همین دلیل من توانستم در رشته سخت و دشوار پزشکی تحصیل و آنطور که دوستان میگویند به عنوان یک پزشک موفق در حرفه خودم باشم. س: شما به عنوان یک پزشک موفق میتوانستید به فکر کسب درآمد و معیشت خود باشید، چطور شد که در راه نیکوکاری و خدمت به نیازمندان قدم گذاشتید؟ ج: روحیه فداکاری و از خودگذشتگی را در همان دوران کودکی از مادرم فرا گرفتم، همچنین برادرم با حضور در جبهه ها در دوران دفاع مقدس و در نهایت شهادت در راه حق آن هم در ۱۷ سالگی، روحیه ایثار و مسئولیت پذیری را به من آموخت. تمامی این مؤلفه ها موجب شد من نیز به مردمی که در مناطق محروم زندگی میکنند به صورت داوطلبانه و رایگان خدمات پزشکی ارائه کنم. س: در حوزه نیکوکاری و وقف، شما به عنوان بانوی منتخب جایزه جهانی گوهرشاد انتخاب شده اید، از خدماتی که به نیازمندان ارائه کرده اید، بگویید. ج: من چندین سال است که در مناطق محروم حضور پیدا میکنم. تا امروز حدوداً ۲۸ سفر به مناطق محروم کشور داشتم؛ ۵۴ هزار ویزیت رایگان و یک هزار و ۵۰۰ جراحی با همراهی تیم پزشکی در رشته های مختلف، از جمله زنان، ارتوپدی، اورولوژی و گوش، حلق و بینی انجام داده ایم. در قالب NGO های سلامت ایران، بیش از ۷۰ کارگاه آموزشی با موضوع پیشگیری از سرطان سینه برگزار کردم، به نظرم این موارد از جمله دلایل انتخاب من به عنوان یک بانوی خیر و نیکوکار در نخستین دوره از جشنواره «جایزه جهانی گوهرشاد» بوده است. س: حضورتان در مناطق محروم، آن هم به صورت مستمر دلیل خاصی دارد؟ ج: افرادی که در چنین سفرهایی حضور دارند، آنچنان تحت تأثیر قرار میگیرند و اثرات آن را به گونه ای در زندگی شخصی و اجتماعی خود احساس میکنند که علاقه مند میشوند به صورت مستمر در این کار نیک و خیرخواهانه شرکت نمایند. طبیعی است که من هم از این موضوع مستثنا نبوده ام. در برخی از مناطق که شرایط سفر برای همراهی یک نوجوان مساعد بود، دخترم که ۱۳ سال دارد را هم با خودم میبردم تا از نزدیک، شرایط زندگی افراد و مردم را مشاهده کند و ببیند برخی از مردم در چه شرایط سخت و دشواری زندگی میکنند. تمام خدمات و اقدامات درمانی که ارائه دادم، تنها انجام وظیفه بوده است. دستاورد «جایزه جهانی گوهرشاد» ترغیب و تشویق افراد جامعه به کارهای خیر و نیکوکارانه است، استمرار این برنامه و معرفی خیران و واقفان در موضوعات مختلف میتواند بستری را فراهم کند تا دیگر افراد جامعه نیز به این سمت گرایش پیدا کرده و در این راه نیک گام بردارند. به دانشجویان پزشکی توصیه میکنم که در خصوص اعزام تیمهای درمانی به مناطق محروم و سایر مراکز استانها اطلاعات کافی داشته باشند تا پس از گرفتن تخصصهای خود این مسیر را ادامه دهند. برپایی جشنواره «جایزه جهانی گوهرشاد» توانسته در جهت معرفی و شناسایی واقفان و نیکوکاران گام جدی بردارد، البته اگر نقش بانو گوهرشاد به صورت دقیقتر روشن شود، میتواند بهتر از اینها، بانوان را در امور مختلف فرهنگی و اجتماعی جهت انجام فعالیتهای عام المنفعه ترغیب کند. امیدواریم طیف وسیعی از مردم به انجام کارهای نیکو ترغیب شوند تا در حد توان اقدام به کارهای نیک و خیرخواهانه کنند.

 

.......جعبه جادو

* تولید چند مسابقه در دستور کار است: مهدی سالم، مدیر شبکه امید درباره برنامه های جدید این شبکه بعد از افتتاح پخش رسمی سخن گفت و یادآور شد، طرح سریالی از مرضیه برومند قرار است به تولید برسد. مهدی سالم، مدیر شبکه امید در آستانه افتتاح پخش رسمی این شبکه از درخواستهای نوجوانان گفت و بیان کرد: یک درخواست اصلی نوجوانان این است که دوست ندارند با رده سنی کودک در نظر گرفته شوند و دوست دارند از کودکان جدا باشند. وی ادامه داد: در حوزه برنامه سازی ما سعی کردیم طبق این درخواستها حرکت کنیم. یکی از علاقه مندیهای نوجوانان مسابقات است؛ چون نوجوانان دوست دارند خود را به رخ بکشند و اطلاعاتشان را به نمایش بگذارند؛ بنا بر این ما در آینده نزدیک چند مسابقه تولید میکنیم. سالم با بیان آماری برنامه ها اعلام کرد: ما در تابستان در حدود ۳۵ درصد کار تأمینی پخش میکنیم که شامل انیمیشن، سریال و... میشود. میزان آثار تأمینی در طول سال تحصیلی به ۷۰ درصد میرسد. مدیر شبکه امید با اشاره به تعامل با پیشکسوتها اظهار کرد: ما حتماً از افراد با تجربه استفاده میکنیم و مخصوصاً با کسانی که سابق بر این در حوزه فیلم و سریال فعالیت داشته اند، ارتباط داریم. من این نوید را میدهم که ما سریالها و کارگردانهای بسیار خوبی را در آینده در این شبکه داریم که البته آقای حسین کرمی، رئیس سیمافیلم بهتر است درباره جزییات آن صحبت کنند. سالم درباره اولین سریالی که قرار است در این شبکه طرح آن به تولید برسد، گفت: طرح سریالی از مرضیه برومند پیش از این در سیمافیلم وجود داشته است که با توجه به افتتاح رسمی شبکه امید صحبتهایی برای ساخت آن در این شبکه شده است. مدیر شبکه امید در پایان درباره تاک شوهای این شبکه توضیح داد: ما یک گروه مجری بازیگر داریم که از صبح تا شب با برنامه «خانواده امید» با مخاطبانشان هستند و برنامه های مختلف لا به لای اجرای این گروه قرار میگیرند.

 

.......ورزشی

* محبوبترینهای فوتبال و والیبال در فضای مجازی: اهمیت رسانه ای شبکه های اجتماعی این روزها به حدی رسیده است که ورزشکاران، اغلب اولین اخبار و اظهار نظرات خود را در این فضا منتشر میکنند. در گزارش زیر، به بررسی وضعیت ورزشکاران بالای یک میلیون فالوئری در اینستاگرام خواهیم پرداخت. علی دایی، 2/6 میلیون فالوئر: به نظر میرسد صفحه شخصی علی دایی در اینستاگرام، توسط ادمین اداره میشود و او تنها نظارتی کلی از این فعالیتها دارد. معمولاً عکسهایی عمومی در فضای فوتبال و پستهای مناسبتی در این صفحه منتشر میشود. علی کریمی، 2/5 میلیون فالوئر: کریمی در مورد مسائل گوناگون نظر خود را به انتشار میرساند و معمولاً مواضعی واضح و جسورانه دارد. سردار آزمون، 2 میلیون فالوئر: پستهای سردار آزمون معمولاً کم حاشیه و فوتبالی است. اما چند پست به ویژه استوریهای او، بارها خبرساز شده است. مهدی طارمی، 1/7 میلیون فالوئر: ستاره تیم پرسپولیس هم در فضای مجازی، چندان حاشیه نداشته و معمولاً عکسهایی از خود کنار محسن مسلمان را منتشر میکند. او همیشه پایه انتشار بیانیه های مشترک بازیکنان و مطلع کردن کاربرانی است که علاقه مند به آگاهی از آینده او هستند. سعید معروف، 1/6 میلیون فالوئر: معروف معمولاً عکسهای خود که خارج از کشور است را منتشر میکند و کاربران خود را از وضعیت بیزینس رستوران داریش مطلع میسازد. محسن مسلمان، 1/2 میلیون فالوئر: او هم مثل طارمی، معمولاً به انتشار عکسهای دو نفره شان میپردازد. فرهاد مجیدی، 1/1 میلیون فالوئر: ستاره محبوب آبیهای پایتخت، جزو اولین فعالان اینستاگرام بود، اما کمتر دیده شده است. سید محمد موسوی، 1 میلیون فالوئر: ستاره تیم ملی والیبال، معمولاً در ابتدا پستهایی جنجالی میگذاشت که در نهایت مجبور به حذف آنها میشد. اما حالا پستهای بیحاشیه ای را منتشر میکند.

 

Page Generated in 0/0058 sec