به گزارش ایران سپیدبه نقل از همشهری آنلاین این دو متهم از چند روز قبل با شکایت زن جوانی تحت تعقیب پلیس تهران قرار گرفتند. زن جوان بهعنوان مسافر سوار خودروی پرایدی با شیشههای دودی شده و پس از آن راننده و همدستش با تهدید چاقو به سمت حاشیه تهران رفته و او را تسلیم نیت شوم خود کرده بودند.با این شکایت و انجام تحقیقات پلیسی دو جوان شیطانصفت دستگیر شدند و در بازرسی خودروی آنها مدارکی بهدست آمد که نشان میداد آنها دختر دیگری را هم قربانی نقشه خود کرده بودند. این دو متهم دیروز برای انجام تحقیقات به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند که در حاشیه جلسه بازپرسی خبرنگار همشهری به گفتوگو با یکی از آنها که راننده خودرو بود نشست.
چند سال داری؟
22سال.
ازدواج کردهای؟
اگر ازدواج کرده بودم سر به راه میشدم و شاید اصلا مرتکب چنین خطای بزرگی نمیشدم.
چه شد که تصمیم به ربودن زنان و دختران گرفتید؟
نقشه از قبل برنامهریزی نشده بود. همهچیز آنی رخ داد. 20روز پیش بود که با دوستم سوار ماشین بودیم تا چرخی در خیابانها بزنیم. یک دفعه چشممان به دختری افتاد که ظاهری آراسته داشت. وسوسه شدیم و خواستیم سوارش کنیم تا با او طرح دوستی بریزیم. این شد که بوق زدیم و او سوار شد.
اما این زن میگوید که حوالی میدان آزادی بهعنوان مسافر سوار ماشین شما شده است؟
من متوجه نشدم. اگر مقصدی هم گفته، صدای ضبط ماشینم زیاد بوده و من نشنیدم.
پس چرا در بین راه با تهدید چاقو او را ربودید؟
دوستم چاقو داشت. من درها را قفل کردم و دوستم تهدیدش کرد. زن جوان ترسید و شروع کرد به التماس. عاشق این بودم که کسی التماسم کند. دوست داشتم که در خیابان با ماشینی که تازه خریده بودم و علاقه زیادی به آن داشتم با سرعت زیاد ویراژ بدهم. به همین دلیل وقتی سوار شد درها را قفل کردم و با سرعت زیاد شروع به حرکت کردم.
دومین طعمه را هم با همین شگرد ربودید؟
برای او هم بوق زدیم و سوار شد. انگار منتظر تاکسی بود.
هردو طعمه را به یک محل بردید؟
بله. هر دو را به سمت آزادگان بردیم. آنها التماس میکردند اما بعد که حرف میزدیم، آرام میشدند و خودشان با ما همراه میشدند.
یکی از آنها انگشترش را داخل ماشین شما انداخته تا وقتی دستگیر شدید حرفش را ثابت کند، چطور میگویید که زور و اجبار در کار نبوده است؟
گفتم که تا سوار شده و متوجه نیت ما میشدند جا میزدند و التماس میکردند که رهایشان کنیم حتی یکی از آنها گفت که حاضر است همه اموالش را بدهد بهشرطی که رهایش کنیم اما وقتی صحبت کردیم و به توافق رسیدیم با رضایت همراهمان آمد.
اگر طعمههایتان با رضایت آمدند پس چرا اموالشان را سرقت کردید؟
فقط 50هزار تومان از یکی از آنها دزدیدیم که با دوستم به یک پیتزافروشی در شمال تهران رفتیم و پیتزا خوردیم.
همین دو نفر را به دام انداختید؟
بله. فقط همین دو نفر بودند.
چرا شیشههای ماشینت دودی بود؟
من این پراید را قسطی خریده بودم و بهخاطر اینکه عشق ماشینم، شیشهها را دودی کردم. معمولا غروبها که میشد با دوستانم راهی خیابانهای تهران میشدیم و با ماشین خارجیها کورس میگذاشتیم.
اعتیاد داری؟
نه.
چطور دستگیر شدید؟
یکی از طعمههایمان بعد از اینکه نقشهمان را عملی کردیم و میخواستیم در بیابان رهایش کنیم، التماس کرد و گفت که میخواهد با ما دوست شود. بعد هم شماره تلفن مرا گرفت و مدتی بعد زنگ زد و در جنوب تهران قرار گذاشت. وقتی به محل قرار رفتم ناگهان موتور پلیس را دیدم. ویراژ دادم تا فرار کنم اما هول شدم و با جدول کنار خیابان برخورد کردم و مجبور به توقف شدم. پس از آن دستگیر شدم و همدستم را لو دادم.