کد خبر: 4808
در بیست و نهمین جلسه گفتگوی گروهی مطرح شد
رضایت مندی زوجیت در زوجین نابینا
در این جلسه از گفتگوی گروهی به بررسی پایان نامه خانم باقرپور در ارتباط با رضامندی زوجیت در زوجین نابینا پرداخته شد.

آقای صادقینژاد ضمن اشاره به اینکه در ادامه گفتگوها، یک جلسه با خانمهای نابینا و جلسه دیگری با حضور آقایان نابینا خواهیم داشت گفت: بعضی از خواسته ها و انتظارات خانمهای نابینا با آقایان نابینا متفاوت است و بهتر است این موضوع بیشتر باز شود. بعلاوه موضوع ازدواج در بین دختران نابینا و کمبینا به عنوان یک مسأله بروز بیشتری دارد تا در بین پسران نابینا. در جلسه امروز هم با حضور خانمها شاید بتوانیم این مسائل را بیشتر طرح کنیم. در جلسه آخر هم  میخواهیم بگوییم، حال که ازدواج ترغیب میشود شایسته است تمهیداتی برای آن فراهم شود. به همین دلیل جمعی از کسانی که در این امر مسئولیت دارند یا از این ضوابط مطلع هستند یا صاحبنظر هستند را دعوت خواهیم کرد تا برای گشوده شدن این گره، پیشنهاداتی بدهند و ما شاهد فراهم شدن تسهیلات بیشتری برای ازدواج این قشر باشیم. از طرفی خوشبختانه در حال حاضر معدل دانایی و توانایی در بین نابینایان جامعه ما خیلی بالاست و این معدل بالا باید کارکردی     داشته باشد. ما انتظار داریم دوستان نابینا هم با ما تماس بگیرند و راهکارهایی که به ذهنشان میرسد را طرح کنند و به این وسیله در این گفتگوها شرکت کنند. حال به جلسه امروز میپردازیم. تحقیقاتی که برای پاسخ دادن به مسائل اجتماعی-فرهنگی و.. انجام میشوند به ما کمک میکنند تا با چشمی باز و با چراغ, راهمان را پیدا کنیم. در زمینه ازدواج تحقیقات زیادی انجام شده است اما در زمینه ازدواج نابینایان به خصوص رضامندی و ازدواج موفق آنان که بسیار مهم است تحقیقات کمی انجام شده است. از جمله تحقیقات انجام شده پایان نامه کارشناسی ارشد خانم معصومه باقرپور است با موضوع رضامندی ازدواج در نابینایان و کمبینایان که در جامعه آماری خوبی انجام شده است و میتواند از سندهای معتبر علمی و عینی باشد که مورد استفاده روانشناسان، جامعه شناسان و علاقه مندان قرار گیرد. معمولاً افراد بینا اطلاعات مختصری از افراد نابینا دارند. برخی تصور میکنند بین افراد بینا و نابینا از نظر حسی، حرکتی، رفتاری و شناختی تفاوتهای بسیاری وجود دارد حتی گاه خود نابینایان هم چنین تصوری دارند و فکر میکنند در دنیای تاریک و سیاهی به سر میبرند و خیلی از جامعه بینایان دور هستند, در حالی که تفاوت بین این دو گروه تنها در حد دیدن و ندیدن است. نابینایی یک ویژگی است. ویژگیهایی که مانند خلق و خو، استعدادها و علایق و تمایلات از جمله تفاوتهای فردی هستند که در بین سایر افراد بینا هم وجود دارند. از طرفی علاقه به ازدواج، تمایلی فطری و یک انگیزه درونی است و جوامع متمدن ازدواج را راهکار مناسبی میدانند. در این جوامع تأکید میشود ازدواج برای غلبه بر احساسی است که انگیزه انسان را برای رفع تنهایی و استقلال برآورده میکند و نیازهای جنسی، عاطفی و بقای نسل که پیامد آن سلامت فردی و اجتماعی است را برآورده میکند عدم برآورده شدن صحیح و به موقع این نیازها ضررهایی به فرد و اجتماع وارد میکند. اما ازدواج معلولان صرفاً به مثابه تشکیل خانواده نیست بلکه بمنزله ارتقاء سطح اجتماعی آنها هم به حساب میآید. گاه بزرگسالان نابینا ترجیح میدهند همسری بینا یا کمبینا داشته باشند. آنچه در ازدواج مهمتر به نظر میرسد میزان موفقیت و سازگاری و رضامندی زن و شوهر در زندگی مشترک است. از مهمترین عواملی که کارکرد مؤثر خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد, رضامندی اعضای خانواده به خصوص زن و شوهر از همدیگر است. رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است و در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر را بیان میکنند.  رضامندی همسران از رابطه جنسی، عشق و شور زندگی به این بستگی دارد که چقدر با هم صمیمی و دوست باشند. رضامندی زناشویی احساس عینی از خوشنودی، رضایت و لذت تجربه شده است. مهارتهای ارتباطی، تقابلی، حل مسأله، عوامل شناختی، هیجان و مهارتمندی هیجانی، صمیمیت، خود افشاسازی عملکرد جنسی، ویژگیهای شخصیتی، فردیت، تمایز خود با دیگران، بهداشت فردی و جسمی، سن، تحصیلات، درآمد، شغل، ایفای نقش والدینی، فرزندپروری، حمایت خانوادگی و اجتماعی، فرهنگی، مذهب و رویدادهای زندگی مهمترین عوامل بهبود کیفیت زندگی زناشویی و افزایش رضایتمندی، رضایتمندی زناشویی را تشکیل میدهند. به عبارتی این موارد مانند درسهای یک کارنامه هستند که معدل آنها، معدل رضایتمندی خانواده است. بارها تأکید کرده ایم یکی از عوامل موفقیت هر زندگی زناشویی, برخورداری از مهارتهای اساسی زندگی است؛ مانند مهارت روابط بین فردی مؤثر، مدیریت خشم، خلق منفی مدیریت زمان، خودآگاهی و همدلی و.. است.

در ادامه آقای صادقینژاد قسمتهایی از پایان نامه خانم باقرپور را مطرح میکند: برخی از عوامل اختصاصی رضامندی در زندگی زناشویی افراد نابینا عبارتند از: صداقت همسر، رعایت نظم در امور منزل، جاذبه های شنیداری، بویایی، لامسه ای، لحن کلام، "ملایم، دوستانه و توأم با احترام بودن" و عوامل اجتماعی مانند یاری والدین و خویشاوندان تا جایی که به منزله دخالت در امور شخصی نابینایان تلقی نشود. البته برخی از نابینایان به دلیل حس استقلال طلبی یا دشوار بودن مرزبندی دخالت و حمایت، از یاری خانواده ها صرفنظر میکنند. حمایت میتواند در شرایط مختلف زندگی اعم از شغل، حرکت و رفت و آمدباشدصورت گیرد.

خانم"9" میگوید: وقتی دختر و پسر همدیگر را انتخاب میکنند یکی از معیارهایی که در درجه اول مورد نظر قرار میگیرد وضعیت شغلی است وقتی ازدواج صورت میگیرد ممکن است آقایی وضعیت شغلی خوبی داشته باشد یا نداشته باشد اما در هر حال آن وضعیت برای آن خانم پذیرفته شده است و ایشان را انتخاب کرده است یا خانم دارای شغلی هست و آقایی او را انتخاب میکند به خاطر اینکه بخشی از هزینه های خانواده را بر مبنای حقوق خانم برنامه ریزی کرده است اما ممکن است برخی از معیارها ثابت نباشند یعنی شغل، تحصیلات یا موقعیت اجتماعی فرد تغییر کند ممکن است فرد در طول زندگی شغلش را از دست بدهد یا دارای شغل بهتری شود یا وضعیت تحصیلیش بهبود یابد ما در آموزه های اسلامی و اجتماعی میگوییم زن و شوهر باید هم کفو باشند. اما همکفوی بودن در زمان انتخاب در نظر گرفته میشود ولی وقتی معیارهای همکفوی در طول زمان تغییر کند مشکل پیش میآید چه راهکاری میتوان ارائه داد که بین همکفو بودن حال و آینده جمعی داشته باشیم و برای اینکه رضامندی در طول زندگی تداوم داشته باشد. آیا زوجین تنها با درک متقابل میتوانند این مشکل را حل کنند؟ باقرپور میگوید: بهترین تعریف رضایت زناشویی شاید این باشد که رضایت زناشویی انطباق وضعیت موجود با وضعیت مورد انتظار است. در فرهنگ ما وضعیت مورد انتظار فانتزیها و تخیلهایی است که ما از طرف مقابل داریم اما در حال حاضر واقعیت زندگی را میبینیم این دو وقتی بر هم منطبق نشود ناراحت کننده است و فکر میکنیم انتخابمان درست نبوده در صورتی که باید انطباق نسبی و همسانسازی را بین چیزی که تخیل کرده ایم و چیزی که موجود است ایجاد کنیم و حد وسط را در نظر بگیریم. این مسئله مهمی اس که اگر لحاظ شود در دوام زندگی مؤثر خواهد بود. رویدادهای زندگی آخرین قسمتی است که در بحث عوامل  مؤثر در پایداری رضامندی عنوان میشود این رویدادها به همین تغییرات در زندگی اشاره میکند مثل ورود بچه به زندگی یا از دست دادن  یکی از اعضای خانواده که روند زندگی را تغییر میدهند. مهارت حل مسئله و مهارت ارتباط مؤثر برای این است که خود را با شرایط موجود وفق دهیم و سازگار کنیم مقوله هایی مانند وضعیت تحصیل فرد میتواند در طول زندگی تغییر کند کسی نمیتواند مانع رشد همسرش شود و چون خود لیسانس دارد اجازه ندهد همسرت در گرایشهای مختلف و تا جایی که میتواند ادامه تحصیل دهد یکی از زیباییهای زندگی مشترک همین رشد و حمایت همدیگر است. درک متقابل یعنی فرد بتواند به آرزوها و توانمندیهایی که دارد، موجودیت دهد. این زمانی اتفاق می افتد که همسر فرد همراه او باشد اگر قرار باشد مانع ایجاد کند رضایت اتفاق نمی افتد. اگر در زندگی همدلی و قدرت حل مسئله وجود داشته باشد حتما این رضایت اتفاق می افتد نباید بگوییم مشکل داریم باید نحوه حل مسئله را یاد بگیریم هر چند دشوار باشد صادقینژاد می افزاید: به عبارتی سازگاری هوشمندانه و جامعه پسند و مثبت در گرو توجه به تفاوتهاست و هرگاه به این تفاوتها توجه داشته باشیم و احترام بگذاریم و با رعایت آنها به تفاهم و مشترکاتی برسیم اوج موفقیت است. خانم"9" ادامه میدهد: منظور من تنها جهت رشد نیست بلکه هم جنبه مثبت هم جنبه منفی را مد نظر  دارم. من در دادگاه کار میکنم موارد زیادی را دیده ام که زندگی زن و شوهر از هم پاشیده میشود به دلیل اینکه مثلا مرد در زندگی اقتصادی ورشکست میشود یا یکی از زوجین از نظر تحصیلی موقعیت بهتری پیدا میکند و تصور میکند از نظر فکری با همسرش هماهنگ نیست و دیگر نمیتوانند با هم زندگی کنند و یکسان بودنشان منتفی شده است. من فکر میکنم روانشناسان باید راه حلی برای این زوجین داشته باشند. باقرپور ادامه میدهد: اگر قدرت حل مسئله وجود داشته باشد تفاوت مقطع تحصیلی نباید مانع رضامندی زوجها شود و اگر اینگونه شود طرفین قدرت حل مسئله را نداشته اند صادقینژاد  ادامه میدهد: من مورد مشاوره ای داشتم که آقایی بود اهل یک روستا. او برای تحصیل به شهر آمده بود و در گرایشی درس خوانده بود که برای آن مردم خیلی احترام انگیز بود در نتیجه همه در روستا علاقه مند بودند که او داماد خانواده آنها شود. او هم با دختر کدخدا ازدواج کرده بود آنها زندگی بسیار خوبی داشتند او برای مشاوره برای ازدواج دوم پیش من آمده بود او از زندگی اولش خیلی راضی بود و به همسرش هم خیلی علاقه مند بود آنها سه فرزند داشتند. میگفت: همه چیز خوب است اما این خانم ، همسر روستای من بوده الان من در موقعیتی اجتماعی قرار دارم و با کسانی سر و کار دارم که در حد وزیر و وکیل هستند و ما گاه رفت و آمدهای خانوادگی داریم و خانم من باید همپایه خانمهای آنها باشد من به دنبال همسری هستم که در گفتگو  و رفت و آمد با این پست سازمانی و موقعیت اجتماعی به من بیاید. یعنی او دنبال همسری امروزی بود.

خانم"2" میگوید:  او میتوانست همسرش را ترغیب کند و تغییرات را در همسرش ایجاد کند صادقینژاد ادامه میدهد: این کار را باید در طول زمان انجام میداد که نداده بود. باقرپور می افزاید : جامعه آماری من از تهران انتخاب شده بود  در گروه زن نابینا، مرد بینا, ده زوج و در سایر گروهها " زن و مرد نابینا، هر دو بینا و زن بینا، مرد نابینا" 20 زوج را انتخاب کردم انتظار من این بود که نتیجه رضامندی در گروههای بینا بهتر از گروههای نابینا باشد من میزان تحصیلات را لیسانس و بالاتر در نظر گرفتم و زوجها از نظر اقتصادی یا هر دو شاغل بودند یا به هر شکل خانه داشتند. یعنی خانواده ها در وضعیت اقتصادی مناسبی به سر میبردند  متأسفانه من تعداد فرزندان را کنترل نکردم. طول مدت زندگی مشترک زوجها بین 2 تا 10 سال بود زیرا روانشناسان میگویند دو سال اول پس از ازدواج بحرانیترین سالهای زندگی مشترک است و در این زمان هوش هیجانی دو نفر بر هم منطبق میشود در مقایسه تحلیلی ده مؤلفه را در رضامندی زوجیت در نظر گرفتم و نتیجه گرفتم به شرط داشتن وضعیت اقتصادی ، تحصیلی مناسب و اینکه نگرش دو فرد نزدیک به هم باشد وضعیت رضامندی زوجیت در گروههای نابینا تفاوتی با گروه افراد بینا ندارد و حتی بهتر است. تصور میکردم شاید شیوه فرزندپروری بیناها از نابیناها خیلی بهتر باشد اما در مواردی که بررسی کردم دیدم در این مورد هم وضعیت مناسب بود. در نهایت نتیجه گرفتم که وضعیت بینایی عامل تعیین کننده رضایت زناشویی نیست و فرض من رد شد.

خانم"5" میگوید: من به این باور دارم که اگر در ازدواج، همراه هم باشیم اگر مشکلی وجود دارد به جای دامن زدن به آن، دنبال حل آن باشیم. ما بهانه گیر هستیم و مدام عیبجویی میکنیم اگر غذایی جلویمان بگذارند همه موارد خوب آن را کنار میگذاریم و میگوییم کم نمک است در صورتیکه این مسئله با نمکدان حل میشود و چون عادت کرده ایم غذا را حاضر و آماده جلویمان بگذارند نمکدان برداشتن برایمان سخت است. آقایی را میشناسم که همزمان با همسر دائمش دو خانم دیگر را صیغه کرده بود او میگفت این کار را کرده ام چون رابطه جنسی رضایتبخشی با همسرم ندارم در حالیکه بیماری همسر ایشان درمان داشت. حتی راههای حل دیگری هم برای این مشکل وجود داشت. باقرپور ادامه میدهد: در گروه زن نابینا مرد بینا میانگین نمره، در همه موضوعات از گروههای دیگر بیشتر بود صادقینژاد می افزاید: این واقعیت جامعه ماست که زوجهایی که مرد نابینا و زن بینا باشد خیلی بیشتر از زن نابینا مرد بینا است بخشی از گله مندیهای دختران نابینا و کمبینای ما این است که علیرغم تواناییهایی که دارند کمتر برای ازدواج مورد انتخاب پسران بینا قرار میگیرند و انتظار دارند مورد انتخاب مردان نابینا قرار گیرند که آن هم اتفاق نمی افتد.

خانم"9"  میگوید: خیلی وقتها هم آقایان عمل درست یا نادرستی که انجام میدهند را توجیه  میکنند مثل اینکه همسرم من را راضی نمیکند در صورتی که خیلی وقتها خانم چیزی کم نداشته ولی باز مرد گفته من راضی نیستم خانم"5" ادامه میدهد : شاید وقتی خانمی را انتخاب میکنند هیجان دارند یا جوگیرند و فکر آینده را نمیکنند و وقتی سر زندگی میروند یادشان میآید زن دیگری میخواسته اند من در بعضی موارد استثنا میتوانم قبول کنم که حق با مرد یا زن بوده است اما در بیشتر موارد زن و مرد به جای پیدا کردن راه حل، صورت مسئله را پاک میکنند.

صادقینژاد ادامه میدهد: باید در این باره بیشتر تحقیق شود که آیا تنوعطلبی مردان بعنوان یک ویژگی مردانه هم به این امر کمک میکند خانم"5" پاسخ میدهد: در برخی موارد اینگونه است گاه مردی برای دومین بار ازدواج میکند و وقتی دقت میکنی میبینی همسر دوم هیچ حسنی ندارد و در توجیه کارش میگوید؛ آدم که نمیتواند همیشه چلوکباب بخورد گاهی وقتها دوست دارد آبگوشت بخورد. اما در موردی که مثال زدم مرد نه تنوعطلب بود و نه از انتخاب اولش پشیمان شده بود صادقینژاد: در مورد مشاوره ای من به آقایی گفتم همسر شما که تمام ویژگیهای مثبت را دارد وقتی دید پاسخی ندارد گفت شما همیشه برای خانه تان یک نوع شیرینی میخرید

خانم"5" می افزاید: من موضوع تنوعطلبی را قبول دارم اما گاه کوتاهی همسر است که سبب میشود مرد به سمت خانم دیگری کشیده شود من همیشه خانم شماره 5 هستم اما یک روز میتوانم یک شکلی باشم و روز دیگر تیپم عوض شود کاش تنوعطلبی مرد را همسر با متنوع بودن ظواهر خود درک کرده بود و متناسب با آن پیش میرفت صادقینژاد ادامه میدهد: متقابلا مرد نیز باید این ویژگی خانم را پیدا کند خانم"8" میگوید: همین ویژگی تنوعطلبی باعث میشود مردهای بینا برای ازدواج کمتر به دنبال دختران نابینا باشند و هم مردهای نیمه بینا و نابینا به دنبال موارد بینا باشند چون مثلا میخواهند ماشین داشته باشند و همسرشان رانندگی کند خانمها وقتی ازدواج میکنند فکر میکنند همه چیز تمام شده است و پروسه ای بوده که انتخاب شوم البته این فکر در خانمهای بینا هم وجود دارد و وقتی مادر میشوند قیافه شان عوض میشود. من قبول دارم بچه داری سخت است اما گاه زن هم تلاشی نمیکند مثلا در خانه تنوعی ایجاد کند در آشپزی تنوعی داشته باشد یا به سر و وضع و قیافه خود برسد خانم"5"  میگوید: اینکه مرد نابینا بخواهد همسر بینایش رانندگی کند بیش از تنوعطلبی به این دلیل است که او آرزو داشته رانندگی  کند. و ازدواج با خانمی بینا برای او، تحقق آرزوهایش است در فردی دیگر. 

خانم “5” ادامه میدهد: اینکه مرد نابینا بخواهد همسر بینایش رانندگی کند بیش از تنوع طلبی به این دلیل است که او آرزو داشته رانندگی  کند. و ازدواج با خانمی بینا برای او، تحقق آرزوهایش است در فردی دیگر. باقرپور ادامه میدهد: ریشه اصلی اغلب مشکلات زناشویی این است که تفاوتهای مرد و زن را نمیشناسیم. یک خانم برای اینکه صمیمیت خود را نشان دهد هرچه برایش اتفاق افتاده را برای شوهرش جزء به   جزء تعریف میکند این بحث صمیمیت و خود افشایی است تمام اطلاعات را میگوید که بگوید من صادقانه عمل میکنم  شوهر برای نشان دادن صمیمیت چیزی نمیگوید ولی در کار خانه مشارکت میکند در حالیکه زن انتظار دارد او در بیرون خانه هر کاری کرده برای او تعریف کند اگر عامل فرهنگی را هم به این اضافه کنیم موضوع جدیتر میشود   بسیاری از مشکلات اساسی رضایت زناشویی در زمینه عملکرد جنسی است که بینا و نابینا ندارد صادقینژاد: اما آموزه ها و منابع آموزشی مهم هستند و اینکه آموزش از چه طریق انجام میشود. باقرپور: تهاجم فرهنگی موضوع 10-15 سال پیش بود ولی در سالهای اخیر هجمه ای شروع شده که از بیرون از مرزها میآید.امروز حتی در روستاهای ما ماهواره وجود دارد. فرد هیچ معلوماتی ندارد ولی روابطی که در جامعه دیگر تعریف شده را میبیند و دچار تعارض میشود این موارد ناآگاهانه ای است که تعدد خواهی و روابط فرازناشویی را ایجاد میکند این مسائل فرهنگی هم بحث بینا و نابینا ندارند. صادقینژاد: در جلسات مشاوره بسیار میبینم نشانه هایی که مراجعین میآورند از سریالهایی است که از کانالهایی مانند جم تی وی و pmc , و فارسی 1 پخش میشوند. اغلب این سریالها یکی  دو چیز را بیشتر القا نمیکنند و آن انواع شیوه های روابط فرازناشویی،  سو رفتار مالی و اداری و اجتماعی،  خیانت در امانت و .. است. گویی این سریالها فقط برای همین کار ساخته شده اند  و بدون اینکه بستر فرهنگی آماده باشد فرد به سراغ اینها میرود و تحت تأثیر قرار میگیرد به این موضوع انواع پوششها و آرایشها را اضافه کنید خانم"5" ما چیزهایی را که به نفعمان هست خیلی دیر یاد میگیریم اما موارد خلاف اخلاق به سرعت رواج می یابند الان در اطرافمان ما، زندگیها خیلی شبیه سریالهای جم شده است صادقینژاد: عیب اینگونه رفتارها، این است که گاه این روابط را نشانه روشنفکر و اروپایی بودن و نشانه اعتلای فرهنگی و .. میدانند و این خیلی خطرناک است

خانم"5" ادامه میدهد : اگر هم حرفی بزنی به تو برچسب ... میزنند همه چیز تقلید میشود حتی لباس پوشیدنها باقرپور میگوید: هر دختر و پسری قبل از ازدواج موظف است تفاوتهای زن و مرد را در دوره های رشد از کودکی تا میانسالی بشناسد مشکل بزرگ اغلب زندگیها عدم شناخت است مثلا دختر از شوهرش انتظار دارد مانند او رفتار کند یا بعنوان مثال میگوید؛ در جمع خانوادگی چرا همسرم کنار من ننشست در حالیکه در روابط اجتماعی شاید بین مرد و زن این تفاوت وجود داشته باشد که مرد در جمعی دوست داشته باشد از همسرش فاصله بگیرد اما زن دوست داشته باشد شوهر در کنارش باشد برای این تفاوتها باید حد وسطی تعریف کنیم وقتی یک زندگی شکل میگیرد بین دو زوج سه فایل وجود دارد یک فایل مشترک است و دو فایل دیگر مخصوص هر یک از طرفین. به این معنا که قرار نیست تمام زیر و بم زندگی گذشته خود را به همسرمان بگوییم مگر اینکه مشکل خاصی باشد ما انتظار داریم اگر مرد بیرون از خانه با منشی خود خندید به ما بگوید و اگر این صحنه را خودمان ببینیم فکر دیگری میکنیم و نمیتوانیم آن را تحمل کنیم انتظاراتی که ما در اثر نگرشهای خود داریم باید متعادل شوند تا زندگی موفقی داشته باشیم.خانم"5 ادامه میدهد : اگر در جمعی مرد کنار همسرش ننشیند و خانم ناراحت شود مقصر کیست؟

باقرپور: کسی مقصر نیست شما باید بدانید چرا در آن لحظه این اتفاق افتاده است شاید ضرورت آن موقعیت ایجاب میکرده مرد نزدیک همسرش ننشیند مثلا برخی از خانمها دوست دارند شوهرشان را کنترلش کنند حال اگر مرد بعد از مدتها دوستی را دیده و کنارش نشسته و با او گپ میزند زن نباید تعبیر بدی روی این رفتار بگذارد.باید چیزی که برای خود میپسندیم برای همسرمان هم بپسندیم. اگر طرفین به شناخت خوب و همه جانبه ای از هم رسیده باشند این موارد مشکلی ایجاد نمیکند. صادقینژاد میگوید: اینکه فرد میخواهد همسرش کنارش بنشیند میتواند به این علت باشد که او احساس ناامنی دارد برای اینکه بین زن و مرد احساس امنیت وجود داشته باشد باید میزان عشق و علاقه این دو و وفاداری آنها آنقدر باشد و به اثبات رسیده باشد که خیال زن راحت باشد. من مواردی را میشناسم که مرد در عسلویه کار میکند و سه هفته در میان به خانه میرود یا کسانی که همسرشان در بخشهای دریایی و مسافرتهای بازرگانی و .. فعالیت دارند. در همه این موارد زن نگران همسرش نیست چون وفاداری او برایش اثبات شده است و در نزد هم آنقدر سرمایه عاطفی دارند که خدشه بردار نیست باقرپور میگوید: در در ازدواج اغلب معیارهای فیزیکی بررسی میشوند اما هیچگاه سلامت روان آدمها بررسی نمیشود آیا کسانی که با هم زندگی میکنند از یک سلامت نسبی روانی برخورداند تا اگر تعادل فرد به هم خورد بتواند به وضعیت اول برگردد و وقتی فشاری روروانی بر او وارد میشود بتواند بعد از مدتی خود را به حالت تعادل برگرداند صادقینژاد میگوید: خودآگاهی نقش مهمی در همدلی دارد و جزو مهارتهای دهگانه است. خانم"8": یکسری از خصوصیات آقایان با خانمها متفاوت است مثلا آقایان در یکسری از جمعها دوست ندارند کنار خانمشان بنشینند و مثلا موقع غذاخوردن پیش هم باشند یا آقاین از اینکه کنترل شوند ناراحت میشوند مثل وقتی که به دندانپزشکی رفته اند و همسرشان نگران شده و به دکتر زنگ زده مرد دوست ندارد خانم این موضوع را پیگیری کند در حالیکه زن برای اینکه شدت نگرانیش خود را نشان دهد این کار را کرده است و برعکس اگر خانم پیش پزشک برود و آقا این کار را انجام دهد خانم خوشحال میشود. ولی اغلب آقایان این کار را نمیکنند بهتر است یکسری کتابها قبل از ازدواج خوانده شوند مثل کتاب مردان مریخی زنان ونوسی تا دختر و پسر با روحیات هم آشنا شوند.

باقرپور میگوید:  دو نفر که به بلوغ جنسی میرسند فکر میکنند زمینه ازدواج آنها فراهم است در حالیکه ازدواج موفق بلوغهای متعددی میطلبد مثل بلوغ فرهنگی اجتماعیو ..  اما در ایران بلوغ جنسی بیشتر معیار قرار میگیرد صادقینژاد میگوید: ملاک شرع مقدس اسلام برای ازدواج رشید بودن است یعنی رشد یافتگی در همه مراحل زندگی مثل رشدیافتگی جسمی ذهنی، .روانی عاطفی اجتماعی و.. ولی هیچگاه سنی برای ازدواج تعیین نشده است خانم 9  ادامه میدهد: زن و شوهر در هر حال نیاز به ارتباط دارند چه در زیر یک سقف یعنی خانه و چه وقتی در یک جمع از هم دور هستند تمام ارتباطها صحبتها و حرکتهای طرف مقابل برای همسرش دارای اهمیت است زن و شوهر بینا در طول مهمانی با چشمهایشان با هم حرف میزنند و مطالبی را رد و بدل میکنند مثلا آن حرف را نزن یا بیا اینجا.  اما همسران نابینا نمیتوانند روی رفتار همسرشان کنترل داشته باشند و طبیعی است که دوست داشته باشند نزدیک همسرشان باشند  صادقینژاد ادامه میدهد: علاقه مندی به اینکه همسران در یک محیط دسته جمعی به هم نزدیک باشند به این دلیل است که وقتی در موقعیت خوبی قرار میگیرند دوست دارند آن خوبی را با کسی که دوستش دارد تقسیم کند مثلا وقتی به سفر مکه مشرف شده بودم وقتی چشمم به گنبد سبز مسجد النبی افتاد گفتم کاشکی همسرم هم اینجا بود و این فضا را میدید در مقدمه پایان نامه خانم باقرپور آمده؛: یکی از منابع کسب اطلاعات و عامل هماهنگ کننده فرد با محیط، حس بینایی اوست. فقدان یا اختلال در این حس مشکلات متعددی را برای فرد ایجاد میکند آثار و نتایج نابینایی در افراد مختلف بر اساس تفاوتهای طبیعی قابلیتها و میزان انطباق اجتماعی آنها متفاوت است باید توجه داشت میزان باقیمانده بینایی زمان وقوع معلولیت طول زمان کاهش تدریجی بینایی و علل نابینایی ممکن است موجب پدید آمدن موارد استثنایی شده باشند یا نقش مؤثر و تعیین کننده ای در وضعیت فرد داشته باشند تلاش برای تطبیق با محیط و شرایط موجود نیز آثار روانی خاص خود را بر جا خواهد گذاشت فردی که بینایی خود را از دست میدهد تا اندازه ای تواناییها، علایق و مشغله هایش تغییر میکند و باید با توجه به شرایط فعلیش به تدریج خود را سازگار و آماده نماید نابینایی خود به خود همراه با ناسازگاری عاطفی و اجتماعی نیست و عکس العملهای خانواده و اجتماع، چگونگی قدرت سازگاری و انطباق افراد نابینا را مشخص میکند. تحقیقات زیادی بینایی را در سازگاری افراد مؤثر میدانند به هر حال نابینایی ادراک و شناخت فرد را محدود میکند و بر روی تسلط فرد بر محیط، عوامل شناختی، حرکت و رفت و آمد تأثیر میگذارد. و هرقدر هم فرد نابینا توانایی داشته باشد باز هم مساوی با بینایی نیست اینها شرایطی را برای فرد ایجاد میکند که مجبور میشود برای تسلط و سازگاری با آنها تلاش کند و راه حلهایی پیدا کند یکی از این راه حلها میتواند استفاده از تلفن همراه باشد بی تردید برای مواجهه با یک مشکل فرد به یک حمایت کننده نیاز دارد ما بیش از 4500 نابینای تحصیلکرده داریم این تحصیلات بالا ظرفیتها و مهارتهایی را میآورد که قابل عرضه است با این همه در یک همایش وقتی برای فردی نابینا دعوتنامه میفرستند به او اجازه میدهند همراهی بینا داشته باشد و بخش عمده ای از امکانات را برای همراه هم فراهم میکنند زیرا هر چقدر هم تکنولوژی را به کار گیریم همه با هم کارایی حس بینایی را ندارد و جای ادراک و شناخت را نمیگیرد فرد نابینا نباید تصور کند که همه تواناییها را دارد و از کمک گرفتن بینیاز است در این میان باید استثناها را کنار گذاشت من در بین نابینایان کسانی را میشناسم که بسیار توانمند هستند ولی این به آن معنا نیست که همه نابینایان اینگونه هستند.

خانم 8 میگوید: نابینایان ما دو دسته اند عده ای نابینایی را نقصی برای خود نمیدانند و سعی میکنند به آن توانمندی که میخواهند برسند البته گاهی خودشان به این میرسند که اینگونه نیست.  عده ای هم فکر میکنند نابینایی یک نقص بزرگ است همیشه محتاج دیگران هستند و از دیگران آنقدر کمک میگیرند که آنها را خسته میکنند ما باید به این مسئله متعادلتر نگاه کنیم من نابینا توانمند هم هستم تا جایی که بتوانم و از عهده ام برآید کارهایم را خودم انجام میدهم ولی باید این را هم قبول کنم که از عهده یکسری از کارها برنمیآیم صادقینژاد ادامه میدهد: در بیان مسئله پایان نامه آمده؛ افراد نابینا اغلب نسبت به تعاملات اجتماعی و ارتباط کلامی مستمر، معاشرت با دیگران اعم از نابینا یا بینا از یک نگرش مثبت و خوشایند برخوردارند باقرپور میگوید: در واقع فرد نابینا اگر به یک سطح توانایی متوسط برسد به ندرت در روابط اجتماعی دچار مشکل میشود نابینایان از اینکه با کسی گپ بزنند لذت میبرند نابینایان مطلق و کسانی که از بدو تولد نابینا بوده اند نسبت به افراد دیرنابینا در رفتارهای غیر کلامی مقداری ضعیفترند پس در نابینایان زبان و کلام جایگزین ارتباط غیرکلامی است ما از اینکه کسی همراهمان باشد لذت میبریم نابینایان اغلب از صحبت کردن با تلفن لذت میبرند چون در استفاده از بخش کلامی حس خوبی دارند. برای فرد بینا یا نابینا اینکه همسرش از کنارش رفته باشد اذیت کننده است زیرا نگران یک رویداد خاص است و دوست دارد طرفش را کنترل کند فرد نابینا هم دوست دارد به همسرش با اشاره چیزی بگوید که کسی متوجه نشود مثلا فرد میخواهد ده دقیقه زودتر از جایی خارج شود که باید با همسرش هماهنگ کند زوج بینا میتوانند از نظر دیداری با چشم به هم اشاره کنند اما در ارتباط با همسری نابینا باید حتما طرف مقابلش کنار او باشد بعلاوه در جمعهای شلوغ نمیتوان براحتی صدا را شنید و در لحظه محرکهای شنیداری زیادی وارد گوش میشود فرد نابینا چگونه میتواند این محرکها را از هم تشخیص دهد

صادقینژاد میگوید: در چگونگی رفتار افراد بینا با نابینایان تأکید میکنیم فرد بینایی که نابینایی را همراهی میکند باید بداند به جای فرد نابینا نیست که برای غذا، لباس، زمان ، بیرون رفتن و آمدن و .. تصمیم بگیرد بلکه صرفا به منزله عصایی است که بیشتر از یک عصا کارایی دارد دوم اینکه در فرزندپروری و همسرداری باید توجه کرد تفاوت زیادی بین هدایت، نظارت، کنترل و محدودیت وجود دارد که اغلب محدودیت را انتخاب میکنیم که بسیار آزار دهنده است. در بیان ابعاد مؤثر و ریشه ای در ازدواج نابینایان میتوان به خانواده فرد نابینا،  و جامعه ای که فرد نابینا با آن در ارتباط است اشاره کرد سبک مقتدرانه فرزندپروری والدین، پذیرش، شناخت کافی از نوع معلولیت، توجه به استعدادها و تواناییها و پرورش آنها در راستای اعتلای عزت نفس، ایجاد استقلال فکری و اجتماعی فرزند نابینا از مهمترین عوامل آماده سازی فرد نابینا برای زندگی مشترک به شمار میرود. حمایت خانواده بعنوان راهنما و مشاور در ایجاد و بهبود زندگی مشترک آنها از جایگاه ویژه ای برخوردار است افراد نابینا نیز در زمینه شناخت کافی از خویش و خودباوری، افزایش اعتماد به نفس از طریق پرورش استعدادها و تقویت حواس دیگر به جای حس بینایی و با ابراز شایستگیهای خود، ارتباط مؤثری با محیط ایجاد میکنند و در جهت کسب اعتماد و پذیرش بیشتر از سوی دیگران تلاش مینمایند. در بعد اجتماعی، سبک نگرش و طرز تلقی از معلولیت خود، میزان احساس امنیت و نوع ارتباط و چگونگی سازگاری فردی و اجتماعی نابینا را مشخص میکند نیاز به آموزش و فراهمسازی بستر و آگاهی بیشتر از تواناییها از  طریق سیستمهای حمایتی، اجتماعی و رسانه های گروهی امکانپذیر است تأمین نیازهای آموزشی، مهارتهای شناختی، مهارتهای زندگی، فرصتهای تفریحی، زمینه های اشتغال و کسب درآمد مکفی و برقراری ارتباط و ایجاد فرصتهای مناسب برای آنها از طریق مؤسسات و مراکز توانبخشی مرتبط الزامی است. ازدواج موجب آرامش و آسایش، پیشرفت فردی و اجتماعی، تأمین نیازهای جنسی، بقای نسل و تأمین نیازهای روانی میگردد که پیامد آن سلامت فردی و اجتماعی است. عدم برآورده شدن صحیح و به موقع این نیازها ضررهای جبران ناپذیری را به فرد  و اجتماع وارد میآورد. رضایتمندی همسران از رابطه جنسی ، عشق و شور زندگی به این بستگی دارد که چقدر نسبت به هم صمیمی برخورد کنند. آیا بین میزان رضایتمندی زوجیت در زوجهای نابینا  و گروههای دیگر تفاوتی وجود دارد؟  بسیاری مواقع درباره نابینایان تصورات نادرستی وجود دارد زیرا شناخت کافی از آنان وجود ندارد. مثلا تصور میکنند دنیای نابینایان مانند وقتی است که برق قطع میشود. علاقه به ازدواج یک تمایل فطری و انگیزه درونی است در روابط تعاملی، دو فرد، از هم و سایر اجزا تأثیر میپذیرند. بنابر این در هر جز زیرساخت هرگونه پرورش و تکامل اجتماعی، روانی و اخلاقی، اقتصادی و خانوادگی شکل میگیرد. اگر نتوانیم این بنیان را مستحکم کنیم هرگز نمیتوانیم معیارها، ارزشها و ایده آلهای انسانی خود را استوار و به نسلهای بعدی منتقل کنیم باقرپور می افزاید: در طی مقایسه ای که انجام شد  تفاوت گروهها قابل ملاحظه نبود. میانگین نمره های رضامندی و مولفه هایی که بررسی شد در زوجهای زن نابینا و شوهر بینا از میانگین گروههای دیگر بیشتر بود. یعنی وضعیت رضامندی زوجهای این گروه از سایر گروهها بیشتر بود. دومین گروه مرد نابینا و زن بینا بود باز میانگین رضامندی از دو گروه باقیمانده بیشتر بود این نشان میدهد وقتی توافق بین یک نابینا و یک بینا اتفاق می افتد رویدادهای خوبی پیش میآید یعنی ما نترسیم از اینکه زن نابیناست مرد نابیناست و طرف دیگر بینا باشد. در سومین گروه هر دو نابینا بودند وضعیت این گروه باز از گروه هر دو بینا بهتر بود برای من جالب بود در بررسیهای علمی ما معیاری داریم و نمراتی که در طی تحقیق حاصل میشود را با آن معیار مقایسه میکنیم گروه هر دو بینا و هر دو نابینا به آن معیارهای اصلی خیلی نزدیک بودند اما سطح گروه زن نابینا مرد بینا از مقدار مورد انتظار بالاتر بود اما تصور جامعه غیر از این است و فکر میکنند چطور یک زن یا مرد بینا همسر نابینایش را تحمل میکند یا تصور میکنند زندگی اینها حتما خیلی سخت است و نباید رضایت داشته باشند. گروه هر دو نابینا هم که در حد قابل انتظار بودند. آزمون رضایت زناشویی امبریج که 47 سؤال دارد که دکتر افروز بر اساس مسائل فرهنگی در ایران آن را به 110 سؤال رسانده که ده زیر مجموعه را میسنجد اولی مطلوب اندیشی همسران، است. در زندگی مشترک قرار نیست تا ابد در نقطه اول، بمانیم باید به ارتقای خود بیندیشیم چگونه زندگی را بهتر کنیم.با مسائل اقتصادی چه کار کنیم؟ اگر پولی به دست میآوریم با آن چه برنامه هایی را میتوانیم داشته باشم؟ نگرشهای زیبایی که با توجه به امکاناتمان داریم مطلوب اندیشی را تشکیل میدهد. دومین قسمت رضایت زناشویی، احساس رضایت متقابل از جاذبه های روانی جنسی و همه چیزهایی که از وجود فیزیکی و روانی دو نفر انتظار میرود ، است. رضایت باید متقابل باشد و نهایتا منجر به آرامش شود. آرامش هدف نهایی ازدواج است. موارد دیگرشامل؛ رفتارهای شخصی، رفتارهای ارتباطی و اجتماعی،، روش حل مسئله، وضعیت مالی و فعالیتهای اقتصادی، احساس رفتار مذهبی، روش فرزند پروری، اوقات فراغت و تعامل احساسی "بصری و کلامی "  است. در رفتارهای مذهبی، اوقات فراغت و فعالیتهای اقتصادی، گروهها با هم تفاوت خاصی نداشتند  در رفتارهای شخصی و ارتباطی، گروه زن نابینا و مرد بینا از همه بهتر بود و بعد گروهی که هر دو نابینا بودند و بعد از آن، گروه مرد نابینا و زن بینا قرار داشت. به این معنا که اغلب زنهای بینا از رفتارهای شخصی همسران خود راضی نبودند  و در مقایسه افراد بینا هم همین گونه بودند. در روش حل مسئله هم میانگین کل در سه گروهی نابینایی بهتر بود ولی در گروه زن نابینا مرد بینا حل مسئله بهتر بود. در گروه زن بینا، مرد نابینا؛ علیرغم آنچه انتظار میرفت شیوه فرزندپروری مناسبتر باشد میانگین این گروه پایینتر بود.: یعنی زنان نابینا وضعیت بهتری داشتند و هر دو نابینا هم بهتر عمل میکردند. اوقات فراغت در گروه هر دو نابینا پایینتر بود البته این گروه در این موضوع همپای گروه هر دو بینا بودند. تعامل احساسی هم در همه گروهها مشابه بود حتی در گروه هر دو نابینا. چون تعامل کلامی گروه ، تعامل بصری را جبران کرده بود.

در پایان جلسه نیز آقای صادقینژاد گفت: این تحقیق ارزشمندی است. امیدوارم سایر نابینایان و کم بینایان تحصیلکرده نیز پژوهشهایشان را به سمت حل مشکلات و پاسخگوی به معضلات نابینایان ببرند.

 

Page Generated in 0/0062 sec