کد خبر: 4211
اختصاصی ایران سپید
سفره های افطار را با ابیاتی از مثنوی بیاراییم
گفت و گو با استاد امیر نوری، گوینده پیشکسوت رادیو ( مجید سرایی)

«اوایل انقلاب، قرار شد که برنامه خاصی ویژه ماه رمضان آماده شود. من در آن مقطع مجری پخش بودم. مسئولیت برنامه ویژه ماه رمضان با مرحوم صبحدل بود. پیشنهاد شد اجرای آواز برنامه را آقای شجریان بر عهده بگیرد، اما راضی کردن آقای شجریان ساده نبود. در نهایت قرار شد که آقای شجریان قطعه ای را به عنوان نمونه اجرا کند و آن نمونه، الگوی خوانندگان دیگر برای ویژه برنامه ماه رمضان باشد. برای اجرای این نمونه من هم دعوت شدم و ابیاتی از مثنوی مولانا را انتخاب کردیم. دست بر قضا وقتی کار ضبط برنامه تمام شد و آقای شجریان مثنوی و ربنا را اجرا کرد، همه این اجرا را پسندیدند و همین اجرا را برای پخش فرستادند.»

 با فرا رسیدن ماه صیام، سفره های ایرانیان رنگ و بوی خاص این ماه را به خود می گیرند و این تلون سفره های افطار، با برگزاری میهمانی های خانوادگی و در سطوح گسترده تر، سازمانی و ارگانی، مضاعف شده و در سال های اخیر، رنگآمیزی این سفره ها پا را از فضای ماه رمضان فراتر گذاشته و به میهمانی های مادی محور نزدیک شده است. صرف نظر از ابیان این نکات نقدآلود درباره سفره های ماه رمضان، هنوز می توان به مظاهر معنوی این ماه که همچنان بر سر سفره های افطار مؤمنان خودنمایی می کند اشاره کرد. این مظاهر معنوی مصادیق زیادی دارند که یکی از معروفترین خروجی های این مصادیق، بلنگو های کوچک رادیو هاست؛ دعای ألاهُمَ لَکَ صُمنا با صدای مرحوم عباس صالحی، اذان مرحوم رحیم مؤذن زاده اردبیلی و مرحوم محمد آقاتی، ربنای استاد محمدرضا شجریان و در کنار همه این ها، دعای پیش از افطار پدر و مادر و دست های پر مهر آنان که به آسمان بلند شده و..... همه مصادیق عیان از مظاهر معنوی این ماه مبارک است که شکر لِله هنوز جایگاه خود را از دست نداده اند. از جمله نمونه های زیبا که در طول سه دهه و پیش از اذان مغرب، دل های عاشق را به سوی معشوق روانه می کرد، طلیعه آواز مثنوی افشاری استاد شجریان بود که با گویندگی استاد امیر نوری، گوینده پیشکسوت رادیو اجرا می شد. «این دهان بستی، دهانی باز شد، تا خورنده ی لقمه های راز شد....» ابیاتی از مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی که بعد از دکلمه استاد نوری، استاد شجریان با آوای دل انگیز خود، این ابیات را در مثنوی افشاری می خواند و همین شعر و آواز، عشاق درگاه معشوق را با نوای ربنای استاد شجریان، به سوی معبود رهسپار می کرد. صدای استاد امیر نوری و نحوه گویندگی او در طول نزدیک به نیم قرن فعالیت، دارای یک ویژگی منحصر به فرد است که همانا هر صاحبدلی را در فضایی آرام و پرمعنا، قرار می دهد و از چشمه ساران معنویت، جرعه های گوارا می نوشاند.

 این بیان از نوع گویندگی استاد نوری، شاید شکلی مبالغه آمیز داشته باشد، اما بر هیچ مخاطب پر و پاقرص رادیو و علاقه مند ادبیات ایران زمین پوشیده نیست که استاد امیر نوری، یکی از معدود گویندگان رادیو است که شعر را دقیق و درست همراه با آرامشی معنوی می خواند. آن چه در ادامه می آید، ماحصل گفتگوی ایران سپید با استاد امیر نوریست. استاد در این گفت و گو، گذری مجمل بر مبانی گویندگی و شعرخوانی خود مبتنی بر ویژگی های واژه های زبان فارسی نموده، تصویری کوتاه از آموخته ها و آموزگاران خود ارائه می دهد:

 به عنوان گوینده ای که در حوزه ادبیات فارسی مطالعه گسترده دارد، دایره و وسعت زبان و ادبیات فارسی در حوزه معانی را چگونه تشریح و ارزیابی می کنید؟ ما بزرگترین و ارزشمندترین آثار را در ادبیات فارسی داریم. ادبیات ما از نظم و نثر کهن گرفته تا ادبیات معاصر، در تمام دنیا بینظیر است. البته نمی شود ادعا کرد که انسان های شاخص و برجسته فقط در ایران بودند، چرا که در تمام دنیا افرادی که صاحب تفکر و ارتباط با دستگاه الهی باشند، فراوان هستند. اما زبان فارسی این امکان را به انسان ها می داد که در همه زمینه ها مثل عرفان، داستان، مضامین عاشقانه، حماسه و... به تفکری عالی دست پیدا کنند. زبان فارسی از نظر ساختاری یکی از کاملترین زبان های دنیاست. اولاً زبان فارسی زبانی موسیقاییست و نمودار این ویژگی در شعر فارسی جلوه گر و جاریست. ثانیاً این زبان، زبانی ترکیبیست. به این معنا که هر جزء از ترکیب شدن با جزء دیگر، واژه تازه ای تولید می کند. در توضیح این نکته باید اشاره به این موضوع کرد که زبان فارسی زبانی دارای واژه های پر هجا مثل زبان عربی نیست. واژه های زبان فارسی عموماً دو-سه هجایی هستند، اما همین واژه ها وقتی باهم ترکیب می شوند، معنایی کاملاً متفاوت و واژه ای تازه ایجاد می کنند. مثلاً «ما» یک هجاست با یک معنی، «در» یک هجاست با یک معنی دیگر، وقتی این دو هجا باهم ترکیب می شوند، «مادر» را ایجاد می کنند که واژه ای کاملاً متفاوت است.

  یک ویژگی مهم در لحن و صدای شماست و آن عبارت از نوعی تأنی و آرامش در حین شعر خواندن و به طور کلی در گویندگیتان است. ریشه اصلی این آرامش و تأنی را باید در کجا جست و جو کرد؛ آیا از دوران تحصیل به این ویژگی خاص رسیدید یا به مرور به دست آوردید؟ مسلماً به مرور حاصل شده؛ البته بر اثر مطالعه و تفحصی که در ادبیات و زبان فارسی کردم، به این لحن و طمأنینه ای که شما اشاره می کنید رسیدم. در کنار مطالعه، فضای رادیو در دوران قبل از انقلاب، مخصوصاً پیش از ادغام رادیو و تلویزیون در سال 50 هم تأثیری اساسی در رشد فعالیت های من گذاشت.

 چطور؟ قبل از ادغام رادیو و تلویزیون در سال 50، یعنی دوران 8-9 ساله فعالیت های من، فضا به گونه ای بود که هر کس به فراخور توانایی ها و استعدادی که داشت، می توانست در زمینه های مختلف فعالیت کند. مثلاً در همین زمینه گویندگی خانم مولود عاطفی برای بچه ها قصه می گفت و در کنار آن برنامه های اجتماعی را اجرا می کرد و در عین حال، گوینده خبر هم بود؛ یا خانم آذر پژوهش در کنار گویندگی گل ها و کاروان شعر و موسیقی، خبر هم می خواند. سایر گوینده ها هم مثل زنده یادان ایرج گرگین، سلطانی و ثابت ایمانی به همین گونه کار می کردند. من هم مثل همکاران خودم عمل می کردم؛ در کنار اجرای برنامه کاروان شعر و موسیقی و برنامه فرهنگ مردم که در خدمت استاد انجوی شیرازی بودم، مشروح خبر هم می خواندم. وقتی در سال 1350 رادیو و تلویزیون ادغام شد، قرار شد اخبار را فقط گوینده های خبر بخوانند. اتفاقاً من هم به عنوان گوینده خبر بامدادی انتخاب شدم. از ساعت 6 تا 10 صبح، رأس هر ساعت خبر می خواندم؛ در آن زمان اخبار ساعت 7 و 8 به صورت مشروح خبر ها خوانده می شد. این روال ادامه داشت تا روزی به همراه استاد انجوی شیرازی برای تهیه گزارش درباره عشایر فارس و سوادآموزی و کلاً پیشرفت های استان فارس، به شیراز سفر کردیم. یک شب هنگام قدم زدن استاد انجوی که استاد من بود نکته قابل تأملی را بیان کرد. استاد گفت: «امیر تو الآن گوینده خبر هستی، در حالی که قبلاً در برنامه های ادبی شعر هم می خواندی و آن برنامه ها را خوب می گرداندی. البته کاری که الآن می کنی بد نیست؛ منتها الآن تو سخنگوی دولت هستی، حال آن که در آن دوران سخنگوی فرهنگ و ادب این سرزمین بودی؛ از شاهنامه فردوسی گرفته تا بوستان و گلستان سعدی و کلاً تمام ادبیات ایران. این کار دارای افتخار والا و جایگاه ارزشمندی است.» بعد از این که از شیراز برگشتیم، موضوع را با آقای تورج فرازمند، مسئول خبر آن دوران مطرح کردم و بالاخره بعد از مباحثات فراوان، آقای فرازمند پذیرفت که من به همان حوزه فرهنگ و ادب برگردم. از همان زمان کارم در برنامه های مختلف مثل کاروان شعر و موسیقی، برنامه ادبی شبکه دو رادیو و همچنین برنامه فرهنگ مردم ادامه داشت تا انقلاب. پس از پیروزی انقلاب همچنان همکاری من با رادیو در میدان ارک ادامه داشت تا سال 1367 یا 68 که بازنشسته شدم مشروط بر این که ارتباطم را با رادیو قطع نکنم؛ البته من هم نمی خواستم این ارتباط قطع شود.

 مسئولان و مدیران رادیو و تلویزیون چگونه جایگاه اساتید وقت را حفظ می کردند و ارزش های آن ها را پاس می داشتند؟ یکی از مهمترین ویژگی هایی که برخی از مدیران آن زمان به آن مهم بها می دادند، همین پاس داشتن جایگاه اساتید بود. مثلاً آقای قطبی، رئیس رادیو و تلویزیون همیشه سعی می کرد پشت سر آقای فرازمند حرکت کند و هیچ گاه از او سبقت نمی گرفت. به همین علت بود که اساتید آن دوران به نیرو های جوان بها می دادند تا آن ها هم به جایگاه ارزنده ای برسند. خوب به خاطر دارم که در همان ایامی که اخبار بامدادی را می خواندم، یک روز آقای فرازمند به من گفت که امیر بمان اخبار ظهر و شامگاهی را هم بخوان. من گفتم چشم! وقتی اخبار ساعت 21 را خواندم و از استودیو بیرون آمدم، دیدم که استاد فرازمند در راهرو مشغول قدم زدن است. پرسیدم: استاد چرا تشریف نبرده اید؟ استاد پاسخ داد: وقتی به تو گفتم بمان و اخبار ظهر و شامگاهی را بخوان، ناز نکردی و گفتی چشم. من هم ماندم تا بعد از پایان کار، تو را مهمان یک شام مفصل بکنم.

آیا در تهیه برنامه های ادبی از اساتید و ادبای معاصر هم استفاده می شد؟ بله. یکی از بزرگترین شاعران عصر ما، استاد مهدی اخوان ثالث، هم بر برنامه های ادبی نظارت داشت و هم خود چندین برنامه در حوزه ادب و شعر ایران تولید می کرد. یک نکته قابل ملاحظه در تولید برنامه های آن زمان، میزان بالای اهتمام سردبیران و مدیران به مخاطب بود. یادم هست در یک دوره، جنگواره ای بنام «سلام بامدادی» را به سردبیری آقای رسولی تولید می کردیم. این برنامه هر روز بعد از اخبار ساعت 7 بامداد به مدت 45 دقیقه پخش می شد و من به همراه گویندگانی مثل خانم شکوه رضایی و زنده یادان سلطانی و خانم عاطفی، این برنامه را اجرا می کردیم. آقای فرازمند هم بزرگ دبیر (مسئول چند برنامه) بود. روزی آقای فرازمند به آقای رسولی گفت که فضای برنامه خیلی یکنواخت شده و باید فکری کرد. بعد از چند روز آقای فرازمند با 20-30 برگه نوشته شده آمد و به آقای رسولی گفت که «بیا بگیر. برای دو سه ماه تو طرح نوشتم.» ما چنین اساتیدی در رادیو داشتیم.

میزان حضور شما در برنامه گل ها خیلی کمتر از دیگر گویندگان است. بله! زمانی که تصمیم گرفتم در برنامه های گل ها گویندگی کنم، با آقای سایه که یکی از شاعران مشهور عصر ما و سرپرست برنامه گل ها بود،، همکار شدم. با این که ایشان یکی از شعرای خوب ما هستند، نوع خاصی از گویندگی شعر را می پسندیدند که مورد پسند من نبود. من کم کم با مطالعه و تفحص بیشتر در زبان فارسی، در زنجیره کلام آوایی زبان فارسی به دو برجستگی مهم رسیدم؛ یکی برجستگی تکیه بر هجاست. شاید بیش از 40-50 درصد کلمات ما تکهجاییست و بقیه دو، سه یا چهار هجاییست. در این نوع کلمات، یکی از هجا ها برجستگی آوایی می شود که ممیز معناییست. مثلاً «کِ» و «تاب» دو هجاست. وقتی «ی» به آن ها اضافه شود، می شود «کِتابی» کتابی روی میز است. آهنگ «ی» نسبت با «ی» مفرد عوض می شود و معنا کلاً تغییر می کند. دو دیگر، برجستگی با تکیه بر کلام است که آن هم ممیز معنایی جداگانه ای دارد. «من» امروز در خدمت شما هستم، من «امروز» در خدمت شما هستم، من امروز در خدمت «شما» هستم، من امروز در خدمت شما «هستم». می بینیم هر تکیه معنا را تغییر می دهد. اگر در یک ریتم موسیقی شعری، همه تکیه ها بر یک کلمه تأکید کنند، زیبا نمی شود. دیدید در شب های شعر همه یکنواخت شعر می خوانند و عمدتاً بر روی قافیه تکیه می کنند؟ این نوع شعر خواندن مورد پسند من نبود.

 به مطالعه و تفحص خودتان در ادبیات فارسی اشاره کردید؛ آیا این مطالعه و تفحص صرف در نحوه شعرخوانی شما تأثیر گذاشت یا عوامل دیگری مسیر شعرخوانی شما را تغییر داد؟ در کنار مطالعه، حضور اساتیدی مثل استاد سیدضیا الدین سجادی، استاد محیط طباطبایی و استاد مهدی اخوان ثالث و همچنین استاد فرازمند تأثیر زیادی در ذهن من و دیگر گویندگان گذاشت. علاوه بر این، من در چند دبیرستان مشغول تدریس بودم و همین عامل، اسباب تحقیق و تفحص برای ارائه پاسخ های درست به سؤالات دانشآموزان را فراهم کرد.

 به غیر از شما کدام گویندگان شعر را درست می خواندند؟ ما گوینده های منحصر به فردی مثل خانم آذر پژوهش، فیروزه امیرمعز و... را داشتیم.

 یکی از مواردی که در خواندن شعر ایجاد اشکال می کند و بعضاً گویندگان حرفه ای –حتی در آن دوران- هم دچار این اشکال می شدند، دخالت احساس شخصی یا مبالغه آمیز در خواندن شعر بود؛ این اشکال در شعرخوانی شما دیده نمی شود. خب من سعی کردم احساس را از خود معنی و مفهوم شعر دریافت کنم؛ یعنی چیزی از خودم اضافه نکنم. مثلاً اگر شما بخواهید منظره ای مثل دریا، آسمان، دشتی پر از گل را بکشید، بهترین روش این است که همه این مناظر را بر روی کاغذ سفید نقاشی کنید. اگر بر کاغذ آبی نقاشی کنید، رنگ آسمان یا دریا را چگونه نشان می دهید؟ یا اگر بر کاغذ قرمز بکشید، دشت پر از گل را چگونه نشان می دهید؟ می بینید که رنگ این مناظر بر کاغذ رنگی، کاملاً گم می شود. پس هیچ آهنگی را از قبل نباید بر روی شعر بگذاریم. خود معنی و مفهوم شعر باید تعیین کننده باشد. اگر شعر عاشقانه باشد، لطیف است: «به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم، بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم.» یا اگر ستایش باشد، آهنگ آن مدح می شود: «به ملازمان سلطان، که رساند این دعا را، که به شکر پادشاهی، ز نظر مران گدا را.» این آهنگ دادن شخصی، خلاف قائده است.

 آیا این نوع شعرخوانی شما با انتقاد هم رو به رو بود؟ بله! در همین دوره هم عده ای انتقاد می کنند که: «نوری خیلی کشدار شعر می خواند. آدم خوابش می برد.» خب زبان فارسی همین است. زبان فارسی زبانی ترکیبیست و حدود 40-50 درصد کلمات آن تکهجاییست. وقتی این هجاها با هم ترکیب شوند، مفهوم را عوض می کنند، بنابر این باید حد و مرز هر هجایی حفظ و به اندازه خودش رعایت شود. درنگ (کمترین فاصله بدون قطع نفس) باید گذاشته شود. مثلاً من می خوانم: «ما، درس سحر، در ره میخانه نهادیم» اگر تند خوانده شود، می شود: «مادر سه سحر....» مادر سه سحر که درست نیست. پس این ها باید رعایت شوند. وقتی تند حرف بزنیم، در شنونده ایجاد اضطراب می کنیم و باعث می شویم که معنی و مفهوم را گم کند. این آرامش لازمه زبان فارسیست.

 اساتید وقت چه نظری درباره شعرخوانی شما داشتند؟ می پسندیدند. وقتی برای اولین بار در برنامه «کاروان شعر و موسیقی» شعر خواندم، مرحوم مهدی سهیلی با شعف خاصی گفت که من مدت ها به دنبال چنین صدا و لحنی می گشتم. بعد از پایان ضبط برنامه، مرحوم سهیلی دست مرا به گرمی فشرد و گفت که خیلی خوب شعر می خوانی و همین راه را ادامه بده و من هم کمکت می کنم. نکته دیگر، بهره گیری من از ادبای آن عصر بود. یکی از مهمترین وجوه ممیزه برنامه های آن دوره، بازبینی برنامه ها توسط اساتید در چند مرحله بود؛ مثلاً برنامه کاروان شعر و موسیقی وقتی ضبط می شد، عصر ها مرحوم اخوان ثالث می آمد و برنامه را گوش می کرد و ایراد ها را می گرفت. در واقع این برنامه پس از باز شنوایی استاد اخوان ثالث برای پخش تأیید می شد. این نکته درباره برنامه های دیگر حتی خبر هم رعایت می شد. من همیشه سعی می کردم برنامه هایم را طوری تنظیم کنم که وقتی استاد اخوان می آید، کنار دست ایشان بنشینم تا ایراد ها را توسط ایشان برطرف کنم. استاد همیشه می گفت که تو خیلی بهتر از من شعر می خوانی، تو شعر را دقیق و درست می خوانی. همه این ها برای من آموزش بود و عاشقانه این آموزش ها را پیگیری می کردم. به قول زنده یادان، روحانی و سعادت، کسانی در رادیو می مانند که عاشق این کار باشند؛ وقتی تو عاشق باشی تا پایان کار می مانی. در آن دوران بر تولید تمام برنامه ها نظارت سختگیرانه می شد. اگر گوینده ای اشتباه می کرد و یک واژه را به غلط می خواند، بلافاصله از سوی اساتید وقت مورد نقد قرار می گرفت؛ اداره نظارت فوراً نامه ای برای مدیر پخش و سردبیر آن برنامه ارسال می کرد. متأسفانه امروز میزان این نظارت ها کم شده و کمی با ساده انگاری از کنار اشتباه ها و خطا ها می گذرند.

 خود شما در مسیر اصلاح و رفع اشکال جوان ها چه اقداماتی انجام داده اید؟ من مدتی آموزشگاه خصوصی داشتم و تدریس می کردم؛ البته الآن هم در دانشگاه صدا و سیما و دانشکده خبر تهران و کرج هم تدریس می کنم. اما این روز ها مشغول تألیف کتابی با موضوع دستور بیان فارسی هستم که فکر می کنم این تألیف اثر قابل قبولی در آموزش فن بیان بگذارد.

 یکی از خاطره انگیزترین اجرا های شما، مثنوی معروف با مطلع «این دهان بستی دهانی باز شد....» است که با استاد شجریان اجرا کردید و تا سال ها این مثنوی و به دنبال آن ربنا، زینتبخش سفره های افطار مردم بود. قصه این اجرا از کجا آغاز شد؟

اوایل انقلاب، قرار شد که برنامه خاصی ویژه ماه رمضان آماده شود. من در آن مقطع مجری پخش بودم. مسئولیت برنامه ویژه ماه رمضان با مرحوم صبحدل بود. پیشنهاد شد اجرای آواز برنامه را آقای شجریان بر عهده بگیرد، اما راضی کردن آقای شجریان ساده نبود. در نهایت قرار شد که آقای شجریان قطعه ای را به عنوان نمونه اجرا کند و آن نمونه، الگوی خوانندگان دیگر برای ویژه برنامه ماه رمضان باشد. برای اجرای این نمونه من هم دعوت شدم و ابیاتی از مثنوی مولانا را انتخاب کردیم. دست بر قضا وقتی کار ضبط برنامه تمام شد و آقای شجریان مثنوی و ربنا را اجرا کرد، همه این اجرا را پسندیدند و همین اجرا را برای پخش فرستادند. 

شعرخوانی استاد امیر نوری در ایران سپید

 

Page Generated in 0/0055 sec