شناسه خبر: 15261 منتشر شده در مورخ: 1397/9/18 ساعت: 11:14 گروه: فرهنگی  
کوچ ناتمام ترانه ایل

کوچ ناتمام ترانه ایل

گفتگو با دامون شش بلوکی، پژوهشگر موسیقی قشقایی درباره فرهاد گرگینپور

به گزارش ایران سپید متأسفانه آبان ماه امسال جامعه موسیقی اقوام و نواحی ایران، یکی از چهره های مطرح خود را از دست داد. این اتفاق ناگوار نه تنها برای جامعه موسیقی ایران، بلکه برای جامعه نابینایان بسیار گران تمام شد. نهم آبان امسال، فرهاد گرگینپور، چهره مطرح موسیقی قشقایی و نوازنده آکاردئون قشقایی در هفتاد سالگی چشم از جهان فرو بست. نقش استاد فرهاد گرگینپور و برادرش فرود گرگینپور در شناساندن موسیقی قشقایی غیر قابل انکار است. تا آنجا که امروز موسیقی قشقایی را با این دو برادر نابینا می شناسند.

بررسی ابعاد فعالیت موسیقایی استاد فرهاد قطعاً نیازمند مباحث طولانی با پژوهشگران موسیقی موسوم به نواحیست. اما در ایام چهلم درگذشت این موسیقیدان مطرح قشقایی، برای رسیدن به کلیاتی پیرامون شخصیت و موسیقی مرحوم استاد فرهاد گرگینپور، با دامون شش بلوکی، پژوهشگر موسیقی قشقایی گفت و گوی مفصلی کردیم. در این گفت و گو، دامون شش بلوکی ابتدا مقدمه ای طولانی در خصوص پیشینه آنچه که به موسیقی قشقایی عنوان شده پرداخته و در ادامه، اجمالاً ابعاد موسیقایی و شخصیتی مرحوم فرهاد و در فراز هایی فرود گرگینپور را بررسی می کند. ویژگی دیگر این گفت و گو، نسبت خانوادگی شش بلوکی با فرهاد است که نشان دهنده شناخت کامل او از این دو برادر موسیقیدان است. دامون شش بلوکی، فرزند پروین بهمنی، دختر عموی مرحوم محمد بهمنبیگی، بنیانگذار آموزش و پرورش عشایر است و گرگینپور ها، خواهرزاده های مرحوم بهمنبیگی هستند. این گفت و گو را در ادامه می خوانیم.

به نظرم در ابتدای گفت و گو درباره مرحوم فرهاد گرگینپور، بهتر است برای آشنایی مخاطبان ما با فضای موسیقی قشقایی، کمی به عقب برگردیم و از ریشه شروع کنیم. آیا موافقید مدخل گفت گو گویمان پاسخ به این پرسش شود که آیا اطلاق عناوینی مثل «موسیقی نواحی» بر موسیقی اقوام ایرانی صحیح است؟

اساساً هنوز ما در موسیقی ملی و معرفی آن در جشنواره های مختلف جهانی به عنوان واحدی نرسیده ایم؛ آیا عنوان «موسیقی دستگاهی» برای موسیقی ملی درست تر است یا عنوان «موسیقی ردیفی» یا درباره موسیقی اقوام ایرانی آیا عنوان «موسیقی مقامی» صحیحتر است یا عنوان «موسیقی مقامی»؟ نرسیدن به یک عنوان واحد برای هریک از این دو دسته بزرگ موسیقی ما بعد از این همه سال، به یک دغدغه تبدیل شده است. راه دوری نمی رویم. در همین کشور همسایه، منظورم آذربایجان شوروی، اهتمام زیادی به اموری مثل آموزش موسیقی «مُقامی» که معادل همان موسیقی دستگاهی ایرانی است، همچنین حمایت، ثبت و ضبط و بهره مندی از شیوه های صحیح آموزشی می شود. ولی ما هنوز به یک عنوان یکپارچه ای نرسیده ایم. مثلاً به موسیقی اقوام مختلف ایرانی عنوان «نواحی» را عموماً به کار می برند. نواحی جمع ناحیه است و در هر ناحیه از ایران زمین، اقوام مختلف با قومیت هایِ فرهنگی متنوع زندگی می کنند. همین حوزه قشقایی که مبنای صحبت ماست، در گذشته محدوده پهناوری را به عنوان ییلاق و قشلاق خود اختصاص داده بود. از جنوب اصفهان بگیرید تا سراسر استان های فارس، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، بوشهر تا حاشیه خلیج فارس. همین پهنه وسیع، منجر به تبادل فرهنگی و سنتی میان قشقاییان با دیگر اقوام در مسیر کوچ تابستانی و زمستانی شده؛ تا آنجا که هم تأثیر گذاشته و هم تأثیر پذیرفته اند. به تعبیری ایل قشقایی کنفدراسیون جمعیتیست. بدنه اصلی این ایل بزرگ ترکنژاد است، پنج طایفه بزرگ شش بلوکی، دره شوری، کشکولی بزرگ و کوچک، فارسی مدار و عمله قشقایی طوایف ایل قشقایی را تشکیل می دهد که باز هر کدام از این طوایف، به تیره های کوچک تقسیم می شوند که خاستگاه های جغرافیایی مختلفی داشته اند. دامنه این مثال را وسیعتر می کنم و به تیره مال احمدی اشاره می کنم که در بخش موسیقی و فرهنگ نقش زیادی داشته است. تیره مال احمدی حدود ۲۰۰ سال است که از ایل بختیاری به قشقایی وارد شده است یا تیره هایی داریم که اصالت لک دارند. قدر مسلم اینکه هسته اصلی ایل قشقایی ترک نژاد و ترک زبان است. از بیان این مقدمه خواستم وارد موسیقی قشقایی شوم. به واسطه ترک نژادی و ترک زبانی ایل قشقایی، پایه اصلی موسیقی این ایل بزرگ، موسیقی عاشق هاست. دامنه جغرافیایی عاشق ها خیلی گسترده است. شما عاشق ها را از اویغور های چین تا سرتاسر آسیای میانه تا جنوب سیبری تا محدوده هایی از عراق و ایران و افغانستان تا سرتاسر آناتولی و اروپای شرقی، یعنی قبرس و یونان و کوزوو و رومانی و بلغارستان می بینی. فرق ایل قشقایی با ایلات دیگر این است که هیچ همسایه ترک زبان نداشته و پا در سرزمینی نهاده که حتی پیشینه ترک نژاد ها را هم نداشته؛ منظورم سرزمین فارس است. به رغم اینکه قشقایی ها همسایه ای همزبان نداشتند، اما موسیقی عاشق ها اصلیترین موسیقی ایل بوده که تأثیری فراتر از مبحث موسیقایی داشته است. بزرگترین تأثیر عاشق ها، حفظ و نگه داری زبان ترکی با روایت کردن منظومه هایی مثل کور اغولو، غریب و صنم، اصلی و کرم، محمود و نگار و چند منظومه دیگر بوده که عملاً دایرة المعارفی از زبان مادری قشقایی ها را بر جا گذاشته است. البته موسیقی قشقایی دو رپرتوار دیگر به نام های «موسیقی چنگی» و «ساربان ها» را هم دارد، اما من بیشتر بر موسیقی عاشق ها تمرکز کردم، چون به بحثمان ارتباط دارد. موسیقی عاشق ها از زمان کشته شدن صولت الدوله قشقایی به دست رضا خوان کم کم عفول می کند. صولت الدوله در زمان حیاتش عاشق ها را می نواخته و به آن ها بها می داده و با اعطای مواجب، می فرستادشان به میان تیره ها و طوایف و ترغیبشان می کرده تا منظومه های قدیمی را با موسیقی دلنوازشان روایت کنند. این ایلخوان صاحب اندیشه ای عمیق بوده که این دارایی با ارزش را از پدرانش به ارث برده بود. او به مذهب شیعه گرایش داشت و با جایگزینی شخصیت های مذهبی مثل امامان شیعه در جای جای منظومه ها، علاوه بر حفظ و نگه داری زبان مادری، سعی می کرد آموزه های دینی را هم به طوایف ایل بیاموزد. بعد از کشته شدن صولت الدوله و تبعید فرزندانش توسط پهلوی دوم، کم کم ساختار اصلی ایل متزلزل می شود و از آنجا که کسی به عاشق ها مواجب نمی دهد، این افراد هم به دنبال کار های دیگر می روند. بعد از پیروزی انقلاب هم تا مدتی فعالیت های موسیقایی با محدودیت هایی مواجه می شود که این محدودیت ها در موسیقی عاشق های قشقایی هم تأثیر می گذارد.

پس  در چنین گذاری تأثیر برادران گرگینپور در موسیقی قشقایی پر رنگ می شود.

البته، اما اجازه دهید قبل از صحبت درباره تأثیر گذاری فرود و مرحوم فرهاد گرگینپور، باز یک مقدمه درباره تأثیر حبیب الله گرگینپور، پدر خانواده بیان کنم. اساساً نقطه عطف موسیقی قشقایی، فضای مدرنیست که چهره ای مثل حبیب خوان گرگینپور و فرزندانش در آن تأثیر شگرفی داشته است. مرحوم حبیب خوان گرگینپور به نوعی راوی دو قرن موسیقی قشقایی بود؛ چون شاگرد استاد داوود و پسرش استاد هادی نکیسا بود و بنا بر تحقیقات مادرم پروین بهمنی، این پدر و پسر از موسیقیدان های مشهور قشقایی بودند که هفت پشتشان به امر موسیقی اشتغال داشته اند. الغرض، مرحوم حبیب خوان گرگینپور در محضر این دو استاد تلمذ کرده بود و راوی موسیقی عمومی ایل محسوب می شد. ما در طبقه بندی موسیقی، موسیقیدان های حرفه ای و غیر حرفه ای داریم. منظور از موسیقیدان های حرفه ای، کسانیست که از راه موسیقی امرار معاش می کردند؛ مثل عاشق ها و چنگی ها و تا حدی ساربان ها. غیر حرفه ای های موسیقی کسانی هستند که صرفاً به علت علاقه، کار موسیقی می کنند؛ از خوانین بگیرید تا افراد عادی. مرحوم حبیب خوان در این طبقه بندی جزو دسته دوم به حساب می آید. یک نکته جالب درباره قشقایی ها، عبارت از علاقه طبقات بالا و خوانین به موسیقیست. برخلاف خیلی از طوایف و گروه ها که طبقات بالا دست اهمیت چندانی به موسیقی نمی دهند، خوانین قشقایی ارزش زیادی به این هنر قائل هستند؛ در واقع نگاه آوانگاردی دارند. حبیب خوان گرگینپور که عموی مادربزرگ من هم بود،  ۵ فرزند داشت که چهار فرزندش نابینا به دنیا آمدند؛ فرود، فرهاد، پریچهر و مصطفی قلی و غلامعلی که این آخری تنها فرزند بینای خانواده بود. او هر چهار فرزند نابینایش را از کودکی ترغیب به یادگیری موسیقی کرد. هر چهار فرزند نابینا در رشته ادبیات تحصیل کردند و در کنار آن به آموختن موسیقی همت گماشتند. در دهه پنجاه، فرود وارد دانشگاه موسیقی شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی در این رشته شد. در واقع فرود به نوعی نقطه عطف در موسیقی قشقایی محسوب می شود؛ چنانکه گروه کامکار ها در کردستان تحولی در موسیقی کردی ایجاد می کنند، فرود هم با ساز کمانچه اش در موسیقی قشقایی این تحول را به وجود می آورد، منتها سبک زندگی ایلی قشقایی اجازه نمی دهد تا آثار زیادی از موسیقی فرود ثبت و ضبط شود و عملاً فرود، منبع اصلی و مرجع موسیقی قشقایی به حساب می آید. در یک بیان تمثیلی، اگر موسیقی قشقایی، یعنی عاشق ها، چنگی ها و ساربان ها را به مثابه خاک و گل برای یک مجسمه ساز بدانیم، فرود و فرهاد گرگین پور را باید تندیس سازان موسیقی قشقایی عنوان کنیم.

پس مرحوم حبیب خوان گرگینپور همان طور که شما اشاره کردید، انسان آوانگاردی در ایل قشقایی بود، اما اینجا سؤالی مطرح می شود: با توجه به شرایط زندگی ایلی، مرحوم حبیب خوان چگونه موفق به تربیت تحصیلی فرزندانش شد؟

چهار فرزند مرحوم حبیب خوان نابینا بودند، طبیعیست امکان آموزش این فرزندان در خود ایل نبود، به همین علت او مجبور شد در مقطعی از ایل فاصله بگیرد و مدتی در شیراز و بعد برای تکمیل تحصیلات فرزندانش در تهران اقامت کند. در پایتخت حبیب خوان فرزندانش را نزد اساتید مطرح آن روزگار برد؛ درست به شیوه صولت الدوله قشقایی. صولت الدوله قشقایی عاشق ها را به تهران نزد استاد صبا می برد تا مبانی موسیقی را از آن استاد بزرگ بیاموزند. شاید مهمترین علت اینکه ساز عاشق های قشقایی عموماً ویولن یا آکاردئون است، همین باشد.

نقش مرحوم فرهاد گرگینپور در موسیقی قشقایی، خیلی پر رنگ است؛ به نظر شما ابعاد نقش این موسیقیدان نابینا در کنار برادرش فرود را باید در چه حوزه یا حوزه هایی بررسی کرد؟

فرود نوازنده ویولن و کمانچه بود و سبکی که وارد ایل قشقایی کرد، منتهی به بومی سازی ویولن در این موسیقی شد؛ تا آنجا که حتی سبک نوازندگی فرود به ایل های همسایه مثل لر های ممسنی و بویر احمد هم وارد شد. مرحوم فرهاد نوازنده آکاردئون بود و ویژگی موسیقی آن زنده یاد این بود که ساز آکاردئون را با سبک و سیاق خود وارد موسیقی عاشق های قشقایی کرد؛ او هم مثل برادرش ساز آکاردئون را به ایل های همسایه مثل لر های بویر احمد و ممسنی معرفی کرد. در واقع مرحوم استاد فرهاد، مهمترین چهره در ایل قشقایی به عنوان استاد و نوازنده آکاردئون قشقایی شناخته شده است.

لطفاً کمی درباره زندگی خانوادگی مرحوم استاد فرهاد بگویید.

استاد فرهاد تحصیلات دانشگاهیش را تا مقطع دکترا در رشته ادبیات ادامه داد و در طی این مسیر، حضور همسرش خانم هما بهمنبیگی، دختر مرحوم محمد بهمنبیگی بنیانگذار آموزش و پرورش عشایر در کنار او به عنوان همدم و همسر، تأثیر زیادی در رشد و ترقی استاد فرهاد داشت. فرود و فرهاد گرگینپور خواهرزاده های مرحوم بهمنبیگی هستند؛ یعنی استاد فرهاد با دختر دایی اش ازدواج کرده و هرجا که صحبت از استاد فرهاد به میان بیاید، حتماً باید از نقش پر رنگ هما خانم هم صحبت شود. منز ل استاد فرهاد در شهرستان آباده است. خوب به یاد دارم زمانی که استاد فرهاد برای تحصیل در مقطع دکترا به تهران می آمد، همسرش او را همراهی می کرد. خود هما خانم دارای تحصیلات عالیه در رشته روانشناسی بود.

اساساً جدا از این موضوع که استاد فرهاد ساز آکاردئون را وارد موسیقی قشقایی کرد، ویژگی منحصر به فرد موسیقی خود ایشان چه بود؟

از آنجا که استاد فرهاد مسلط به ادبیات بود، موسیقی اش هم متفاوت بود. اساساً نوازندگی سازی مثل آکاردئون در موسیقی ایرانی و مخصوصاً اقوام، با محدودیت هایی مواجه است؛ مثلاً ربع پرده ندارد، اما یک نوازنده مطلع از ادبیات و حتی فلسفه، به خوبی می تواند ابعاد عمیقی را در شیوه نوازندگی سازی مثل آکاردئون پیدا کند که استاد فرهاد مصداق بارز این موضوع است. گفتم ساز آکاردئون ربع پرده ندارد، اما مرحوم استاد فرهاد چنان با مهارت و احساس خاصی که داشت موفق به تنظیم قطعات پر احساس با آکاردئون شد که خیلی ها هنوز نمی دانند بخش زیادی از آن آهنگ ها تنظیم استاد فرهاد است.

 

معروف است که زنده یاد فرهاد گرگینپور شخصیت جذابی داشت.

اصلاً شخصیت استاد فرهاد یک مجموعه از خصائل پسندیده و انسانی بود. او شخصیتی کاملاً مردمی داشت و در خانه اش به روی هر علاقه مند به موسیقی باز بود. شما می توانستی از کودک پنج ساله تا مرد هفتاد ساله را در خانه او ببینی که برای تلمذ به محضر استاد آمده. همیشه سعی می کرد چیز های تازه ای بیاموزد. با متانتی که داشت، بی توجه به این که خودش یک چهره مطرح در ایل قشقاییست، هر اتفاق تازه ای در حوزه علم و فرهنگ رخ می داد، سعی می کرد در جریان آن قرار بگیرد. مدتی که در بیمارستان بستری بود، من مجموعه ای پژوهشی درباره موسیقی قشقایی را از سوی انتشارات ماهور منتشر کردم. وقتی این خبر را شنیده بود، از اطرافیانش خواسته بود تا آن مجموعه را برایش تهیه کنند. همیشه سعی می کرد از جوانان فعال در موسیقی قشقایی حمایت کند و اصلاً به این توجه نمی کرد که فلان گروه جوان در چه سطحی از موسیقیست؛ سعی می کرد همراهیشان کند. همیشه در این اندیشه بود که تجاربش درباره موسیقی و فرهنگ ایل را به جوانان منتقل کند. به جامعه نابینایان اهمیت ویژه ای قائل بود. از واژه روشندل اصلاً خوشش نمی آمد و اطلاق این واژه به نابینایان را کاملاً بی مسما می دانست. مجموعه این خصلت ها استاد فرهاد را صاحب شخصیتی ممتاز کرده بود.

کمی درباره شیوه آکاردئون نوازی استاد فرهاد صحبت کنیم. آکاردئون اصالتی روسی دارد، اما در کشور آذربایجان شوروی جایگاهی ممتازی پیدا کرده و عملاً یکی از شاخصهای ارکستر های آذربایجانی شده است. آنچه استاد فرهاد در نوازندگی این ساز نشان داد، ایجاد فضایی کاملاً مستقل از موسیقی آذربایجانی بود؛ با اینکه قشقایی ها ترک زبان هستند. در واقع مرحوم استاد فرهاد به دنبال مضامین نو در نوازندگی آکاردئون قشقایی بود. آیا شما با این اظهار نظر موافق هستید؟

البته ساز آکاردئون در آذربایجان شوروی به واسطه ارتباط نزدیک آن کشور با روسیه عملاً رسمیت یافت، اما حضور این ساز در موسیقی قشقایی کاملاً اتفاقی بود. قبل از آکاردئون ساز ویولن در زمان صولت الدوله قشقایی وارد موسیقی عاشق ها شده بود، اما آکاردئون سازی بود که فرود و مرحوم استاد فرهاد در دوران کودکی به نواختن آن علاقه مند شدند. اگر درست به خاطر داشته باشم، استادی به نام آقای شناور این ساز را به آن ها آموخت که بعد ها ساز تخصصی استاد فرهاد شد. در واقع، این اتفاق نقطه ابتدایی حضور آکاردئون در ایل قشقایی شد و به نوعی می توان استاد فرهاد را سکاندار ساز آکاردئون در موسیقی قشقایی قلمداد کرد. نکته مهم درباره موسیقی قشقایی که حتماً باید به آن اشاره کرد، تکیه بر آواز است؛ یعنی آواز بخش مهمی از این موسیقی را تشکیل می دهد. بر همین اساس، اجرای برخی فواصل این موسیقی برای آکاردئون پیشبینی نشده بود. اما کاری که استاد فرهاد انجام داد و عملاً پیوند آکاردئون با موسیقی قشقایی را برقرار کرد، اجرای قطعاتی اپیزودیک از منظومه های عاشق های قشقایی در قالب شبه تصنیف ها بود. من هم با نظر شما موافقم که استاد فرهاد به دنبال مضامین تازه بود و فراتر از موسیقی قشقایی و شیوه نوازندگی آکاردئون می اندیشید. آخرین دیدار ما در یک فستیوال در سمیرم اصفهان بود که قرار بود در آن فستیوال از استاد فرهاد، مادرم و من تجلیل شود. استاد فرهاد یک قطه به نام «صلح» را در آن فستیوال اجرا کرد که ترکیبی بود از موسیقی قشقایی، یونانی و فارسی. به نظر من این برداشت و نگاه آزاد استاد فرهاد به او کمک کرده بود تا در تنظیم قطعات موسیقی قشقایی متفاوت عمل کند و سونوریته خاصی از آثار او بشنویم. این نکته را هم از نظر دور نگذاریم که موسیقی قشقایی عنصر حسی بالایی دارد. علاوه بر این، شخص استاد فرهاد به عنوان موسیقیدان نابینا، صاحب حسی قوی بود. طبیعیست ترکیب عنصر حسی موسیقی قشقایی و حس موسیقیدان نابینا در قد و قامت استاد فرهاد، سونوریته کاملاً متفاوت و با احساسی ارائه می دهد که موسیقی ایشان را از دیگران ممتاز می سازد.

متأسفانه از زنده یاد استاد فرهاد و همین طور استاد فرود آثار ضبط شده ای در دست نیست یا انگشت شمار است. به نظر شما چرا این دو استاد به رغم وجود تجهیزات پیشرفته ضبط موسیقی، در این زمینه فعالیتی نکردند؟

متأسفانه این موضوع اساساً در موسیقی تمام اقوام اقوام ایرانی دیده می شود، اما در موسیقی قشقایی پر رنگتر است. درباره استاد فرود و زنده یاد استاد فرهاد، ارزیابی من این است که برادران گرگینپور شاید به دنبال این بودند مثل گروه کامکار ها به شکل خانوادگی اقدام به تولید آثار کنند، اما سکونت دائمی غلامعلی، تنها برادر بینای خانواده که نوازنده ساز های کوبه ایست در تهران از یک طرف و بیماری استاد فرود این آرزو را محقق نساخت. البته استاد فرود اوایل دهه ۶۰ یکی دو آلبوم برای انجمن موسیقی ایران تولید کرد یا خود مرحوم استاد فرهاد در چند آلبوم همکاری کرد، اما همان طور که شما اشاره کردید، تعداد این آثار انگشت شمار است.

مجید سرایی

  twitter linkedin google-buzz facebook digg afsaran
کلید واژه
 
نظرات بینندگان
نظر شما
لطفا جهت تسهیل ارتباط خود با ایران سپید، در هنگام ارسال پیام این نکات را در نظر داشته باشید:
1.ارسال پیام های توهین آمیز به هر شکل و با هر ادبیاتی با اخلاق و منش اسلامی ،ایرانی ما در تناقض است لذا از ارسال اینگونه پیام ها جدا خودداری فرمایید.
2.از تایپ جملات فارسی با حروف انگلیسی خودداری کنید.
3.از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری کنید.
4. ثبت نظرات در سايت ايران سپيد براي هر نظر حداکثر 400 واژه است.
نام:
ایمیل:
نظر: *