یادداشت
دستان این زنان بارها خوانده استاز خاطرات تلخ کودکی میگوید که مادر با فرغون حملش میکرده و از این مدرسه به آن مدرسه و از این کلاس به آن کلاس میبرده تا زمانی که صاحب ویلچر میشود اما ویلچر هم دردسرهای خاص خودش را دارد. |
از خاطرات تلخ کودکی میگوید که مادر با فرغون حملش میکرده و از این مدرسه به آن مدرسه و از این کلاس به آن کلاس میبرده تا زمانی که صاحب ویلچر میشود اما ویلچر هم دردسرهای خاص خودش را دارد. مگر میشود با ویلچر از این سر شهر به آن سر شهر رفت. ساعتهای طولانی کنار خیابان ایستادن و در برابر نگاههای هوس آلود و بیشتر ترحم انگیز عابران سکوت کردن خاطرات تلخ ادامه مسیر زندگی زهرا میشود، برای همینهاست که یک تلنگر باعث میشود به فکر بیفتد و دست به کار شود، ایده را میدهد تا موتوری را برایش مناسبسازی کنند، برای گرفتن گواهینامه چند باری اقدام میکند اما هر بار به در بستهای میخورد «نه شما نمیتوانی گواهینامه موتور بگیری» زهرا کمرهمت میبندد و پشت موتور مینشیند و کارش را راه میاندازد، تصویرش به مدد شبکههای مجازی دست به دست میچرخد، سوژه جذابی است زن معلول محجبه پشت موتور.
زنانی همانند زهرا کم نیستند؛ زنانی که نمیخواهند جنس دوم باشند و اصطلاحاً پاشنهها را ور کشیدهاند و خودشان با همت و اراده هر ناتوانیای را به زانو درآوردهاند یکی خودش دست به کار شده و پشت موتور نشسته و امروز چشم انتظار گواهینامه است و یکی دستانش را جایگزین زبان بیصدا کرده و با دستان گویا حرف دل را زمزمه میکند مثل گروه سرود دختران ناشنوا.
سالهاست که گروه سرود ناشنوایان در برنامههای مختلف به اجرای برنامه میپردازند و مخاطبان در لحظه به لحظه اجرای سرود این بچهها نه تنها حرکات موزونی نمیبینند که اتفاقاً خدا را در دیدگان بغض آلود و دستان سراسر حس اعضای گروه لمس میکنند چرا که این خاصیت زبان اشاره است، حسی که زبان قدرت انتقالش را ندارد تنها دست و نگاه است که میتواند انتقال دهد و این انتقال حس برای گروهی که از مراوده کلامی با جامعه محروم است بزرگترین نعمت و انگیزه حرکت است، اصلاً به همین خاطر بود که جرقه گروه سرود ناشنوایان در سالهای گذشته زده شد وگرنه که ناشنوا کجا و سرود کجا!!!!! اصلاً مگر ناشنوا میتواند موزیک را بشنود که حالا بتواند بخواند و...... اما صاحبنظران و کارشناسان توانبخشی این ایده را داشتند، مهم نبود که ناشنوا موزیک را نمیشنود مهم این بود که ناشنوا با همان ابزار موجود یعنی زبان اشاره میتوانست در جامعه حضور پیدا کند و این کشاندن فرد ناشنوا از پستوی خانه به سطح جامعه اهرم قدرتمندی بود که صاحبنظران این حوزه روی آن مانور میدادند و همین باعث شد تا دست به کار شوند؛ دست بهکار شوند تا کسانی را که از لذت شنیدن موسیقی خوب محرومند با خود همراه کنند و این کار طاقت فرسایی بود؛ هماهنگی زبان اشاره یعنی زبانی که با ایما و اشاره است با موسیقی و نت و صدا با وجود همه سختیها اما موفق شدند و گروه سرود ناشنوایان آغاز به کار کرد و طی همه سالهای گذشته در برنامههای مختلف به اجرای برنامه پرداخت و نکته حائزاهمیت اینکه در تمامی اجراها با استقبال گسترده مخاطبان روبهرو شدند تا آنجا که مربیان به این فکر افتادند تا از طریق همین اجراها برای بچهها منبع درآمدی درست کنند و در سراسر کشور گروههای سرود کوچک و بزرگی شکل گرفت و در بسیاری از ارگانها و نهادها بخصوص در مناسبتها و برنامههای ملی و مذهبی از اعضای گروه سرود ناشنوایان دعوت میشد تا برنامه اجرا کنند تا اینکه روز 5 خرداد خبری در فضای مجازی پیچید خبری مبنی بر متوقف کردن اجرای سرود بانوان هنرمند ناشنوا بهدلیل شباهت با حرکات موزون! این خبر اگر چه با اقبال رسانهای مواجه نشد و همانند همه خبرهای مربوط به معلولان چندان در سطح رسانههای رسمی انعکاس نیافت، اما اعتراضات زیادی را در شبکههای اجتماعی به همراه داشت. در ویدئویی که از مربی و سرپرست این تیم در فضای مجازی دست به دست میشود وی در این باره میگوید:«ما امروز برنامه داشتیم و قرار بود سرود اجرا کنیم.
دو اجرا در مورد امام رضا(ع) و ماه مبارک رمضان انجام دادیم. بعد از اجرا به ما خبر دادند که سرودتان را اجرا نکنید چون اشاره شما برابر حرکات موزون است در حالی که اشاره بچهها برابر زبان صحبت کردن آنهاست.
در عین حال اشاره آنها بسیار معنوی بود. جالب بود که همه مردم (از اجرا) خوششان آمد اما متأسفانه مردمی که (زبان) ناشنوایان را نمیشناختند اعلام کردند که نباید اجرا کنند.» وی در ادامه میافزاید: «من متأسفم برای همه آنهایی که میگویند ما از معلولان حمایت میکنیم، اما در این زمان که ماه مبارک رمضان است و همه باید با هم مهربان باشند، حق و حقوق ناشنوایان را براحتی پایمال میکنند.» مربی درست میگوید اشاره و حرکات این بچهها همان زبان آنهاست برای دخترانی که با پوشش کامل اسلامی برنامه اجرا میکردند موسیقی تنها در همین اشاره کردنها خلاصه شده بود اما باز هم عدم شناخت از جامعه افراد دارای معلولیت باعث شد تا اتفاقی تلخ رقم بخورد و این دختران از حقی دیگر محروم شوند.
میگویم حقی دیگر چرا که زنان دارای معلولیت به نسبت مردان معلول مشکلات متعددی دارند. در مرحله اول مشکلاتی که بهدلیل وجود معلولیت حادث میشود و فرد را کم توان یا ناتوان میکند و در مرحله بعد مسائل و مشکلاتی که بهدلیل جنسیت حادث میشود و آنها را در معرض تبعیض قرار میدهد. در شرایطی که بر اساس آمار موجود بیش از دو میلیون ناشنوا و کم شنوا در کشور وجود دارند که بسیاری از آنها از طریق سرود یا تئاتر امرار معاش میکنند نباید بهخاطر تعبیر اشتباه از حرکات آنان که زبان ارتباطشان است منبع درآمدشان را بگیریم از این گذشته با تکرار دوباره این اتفاقها افراد دارای معلولیت را دچار مشکلات و صدمههایی میکنیم که قابل جبران نیست.
از تک تک اعضای جامعه, مردم و دست اندرکاران امور انتظار میرود که شرایط را برای حضور حداکثری و مشارکت افراد دارای معلولیت در جامعه هموار کنند وگرنه اگر قرار باشد که جلوی زهراها و دختران هنرمند ناشنوا را بگیریم هر روز بیشتر از دیروز آنها را به کنج انزوا و گوشه نشینی سوق دادهایم و این برای کشورمان که جزو نخستین کشورهایی بوده که به کنوانسیون جهانی حقوق معلولان پیوسته است
اصلاً زیبنده نیست.