ممنوعیتهای عملی یا سختگیریهای ایدهآلیستیمجید سرایی در شرق نوشت: سایت خبری موسیقی ما، امسال هم جشن سالانه خود را برگزار کرد؛ جشنی که بدون حواشی نبود. در باب کموکیف برگزاری این جشن مطالب مختلفی هم در روزنامهها و خبرگزاریها و هم در شبکههای مجازی از سوی منتقدان نوشته شد. |
بنابراین تکرار آن مطالب ضرورتی ندارد، اما درخصوص داوریهای جشن امسال موسیقی ما دو نوع قضاوت کلی میشود کرد؛ قضاوت از روی انصاف و خوشبینی و قضاوت از سر بیانصافی و بدبینی.
من ترجیح میدهم نوع اول را برگزینم. یکی از نقدهای مهم نسبت به نحوه داوری آلبومها و قطعات در جشن چهارم موسیقی ما، بر انتخاب آلبومها و قطعات خاص از چند آهنگساز و خواننده سلبریتی وارد است. اگر بر این نقد خود پای بفشاریم و نوک پیکان را به سمت کارشناسان این سایت خبری نشانه برویم، جانب انصاف را نگرفتهایم؛ چراکه واقعا نمیشود در این زمینه بهخصوص داوران جشن امسال را تخطئه کرد. مگر در سال چند آلبوم شاخص و قابلقبول از سوی متولیان موسیقی کشور که همانا معاونت هنری و دفتر موسیقی است، مجوز انتشار میگیرند؟ میگویم آلبوم قابل قبول، چون خیلی از همین آلبومها که از زیر تیغ ممیزی ارشاد رد میشوند، حرفی برای گفتن ندارند. آن محدود هم که به نظر قابلتوجه میرسند، مربوط به چهرههای معروف یا همان «سلبریتیها» هستند که روزبهروز از کیفیت آنها از نظر فرم و محتوا کم میشود. به بیانی ساده، سایت خبری موسیقی ما و هر سایت خبری نظیر آن، چارهای جز این ندارد که از میان این تعداد آلبوم محدود، موارد خاص را مدنظر قرار دهد تا بتواند اعتبار تازهیاب خود را حفظ کند. ضمن اینکه سایت موسیقی ما، وابسته به بخش خصوصی است و این اختیار را دارد تا با سلیقه خاص خود عمل کند.
به نظر من اگر منتقدان تیر انتقادی در کمان دارند، باید جامه محافظهکاری را بدرند و پیکان انتقادات خود را به سمت دفتر موسیقی و معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشانه بروند. چرا متولیان موسیقی کشور، با نگاههای سختگیرانه و اعمال سلایق خود، در راه صدور مجوز آلبومها چنان سنگاندازیهایی میکنند که صاحبان آثار -خاصه جوانان صاحب ایدههای نو و اثرگذار-، عطای تولید اثر خود را به لقای آن میبخشند و چاره را در فرورفتن در لاک تدریس موسیقی به صورت خصوصی میبینند تا حداقل ممر درآمدی داشته باشند.
به راستی نوابغ موسیقی ما به همین چند چهره مشهور در دو حوزه موسیقی ایرانی و پاپ خلاصه میشوند؟ مایی که مدعی پرچمداری هنر والای موسیقی در مشرقزمین هستیم!
آیا جز این است که دفتر موسیقی باید یکی از مهمترین دغدغههای خود را بر کشف استعدادهای نو و حمایت از آنها متمرکز کند تا مبادا ذائقه مخاطبان موسیقی به بیراهه برود؟
نتیجه این سستی و بیتوجهی متولیان موسیقی کشور این شده که امروز، شبکههای مجازی تعیینکننده قریحه مردم شدهاند و ذوق و سلیقه مردم را به هر مسیری که دلشان میخواهد سوق میدهند. این مطلب درست است که نمیتوان جلوی توسعه شتابنده شبکههای مجازی را گرفت، ولی نمیتوان این موضوع را دستاویزی برای کاهلیهای مسئولان موسیقی کشور دانست. طبیعی است وقتی یک جوان موسیقیدان با هفتخانی از موانع در انتشار اثر خود مواجه میشود، در کنار تدریس خصوصی چاره را در تمسک به امکانات شبکههای مجازی ببیند و با هر کیفیتی اثر خودش را منتشر کند. البته که منظورم از آثار قابلقبول، آلبومهای سطحی و بیکیفیت نیست، اما معیارهای تشخیص سطح کیفی آلبومها هم از سوی ممیزان موسیقی به طور شفاف مشخص نشده است. اینکه با اطلاق عناوینی مثل «موسیقی فاخر» و نظایر آنکه عناوینی کلی هستند، کار هر صاحب ایده را از دم تیغ ممیزی گذراند، رویه صحیحی نیست. نتیجه این رویکرد سلیقهای، میشود بیرونقی بازار موسیقی امروز. برای اثبات این واقعه تلخ، کافی است دوستان مسئول سری به چند فروشگاه بزرگ عرضه محصولات فرهنگی یا همان نوارفروشیهای قدیم بزنند. به وضوح مشاهده خواهند کرد که فروش اصلی آن فروشگاهها، حول فیلمهای سینمایی یا سریالهای شبکه خانگی دور میزند.
نکته طنزآمیز، عملکرد رسانه ملی است. مسئولان صداوسیما امروز مترصد آن هستند تا ببینند کدام خواننده در شبکههای مجازی مورد توجه مردم قرار میگیرد که بلافاصله به سراغ او بروند و بهاصطلاح خودشان، کشف چهره جدید کنند؛ رسانهای که زمانی قطب تولید آثار شنیدنی موسیقی و حامی هنرمندان جوان بود.
الغرض، با رویکردهای فعلی معاونت هنری وزارت ارشاد و دفتر موسیقی از یک سو و رسانه ملی از سوی دیگر که عبارت از ممنوعیتهای عملی و سختگیریهای ایدهآلیستی است، آینده تاریکی در انتظار موسیقی کشور خواهد بود. هنری که در سالهای نهچندان دور، حمایتهای مثبت و گستردهای از سوی همین نهادها داشت. ایکاش مسئولان موسیقی کشور نیمنگاهی به دو دهه قبل بکنند و از ذهنشان، خاطرات خوش انتشار آلبومها و آثار ارزشمند در حوزه موسیقی کلاسیک (ایرانی و غربی) و پاپ را مرور کنند.