شناسه خبر: 11690 منتشر شده در مورخ: 1396/4/25 ساعت: 11:27 گروه: فرهنگی  
همای پروازی مرغ سحر را باز می خواند

همای پروازی مرغ سحر را باز می خواند

تصنیفی که حدود 90 سال پیش مرتضی خان نی داوود ساخت و ملک الشعرای بهار ترانه اش را سرود، به یکی از مهم ترین آثار موسیقی ایران تبدیل شد. «سعید جعفرزاده» معروف به پرواز همای یکی از موسیقیدانانی است که تصنیف «مرغ سحر ناله سر مکن» را تحت تاثیر این تصنیف معروف ساخته است.

به گزارش ایران سپید به نقل از هفته نامه صدا: تصنیفی که بیشتر از 90 سال پیش مرتضی خان نی داوود، موسیقیدان و شاگرد برجسته درویش خان ساخت و ملک الشعرای بهار ترانه اش را سرود، به یکی از مهم ترین آثار سیاسی – اجتماعی موسیقی ایران تبدیل شد. این اثر در اوایل کار پهلوی اول ساخته شد و در جامعه سرکوب شده آن زمان در میان اقشار مختلف محبوب شد و دهان به دهان گشت. اگرچه در متن آن اعتراض یا انتقاد خاصی به فرد یا گروه خاصی در کار نیست، اما طی این چند دهه به انتقاد آهنگین مردم تبدیل شده است.


اهمیت این اثر نه فقط از آن جهت است که با ملودی دلنشین، متن روان و پیام اجتماعی اش همواره تازه به نظر می رسد که به این دلیل است که احتمالا بیشتر از هر اثر دیگری توسط هنرمندان مختلف اجرا شده است. اگر از خواندن جمعی این تصنیف در جمع های دوستانه و خانوادگی و اجرای آن توسط هنرمندان مختلف در کنسرت های کوچک و بزرگ بگذریم، این اثر بیشتر از 15 بار توسط هنرمندان بنام موسیقی از سنتی گرفته تا پاپ اجرا و منتشر شده است. علاوه بر آن که بارها تنظیم مجدد شده، خود به منبع الهام هنرمندان مختلف هم تبدیل شده است.
 
«سعید جعفرزاده» معروف به پرواز همای یکی از موسیقیدانانی است که تصنیف «مرغ سحر ناله سر مکن» را تحت تاثیر این تصنیف معروف ساخته است. در این زمینه و موسیقی انتقادی با او گفتگوی مکتوبی انجام داده ایم.

چطور شد که تصمیم گرفتید روی این ترانه کار کنید. در واقع چرا تصمیم گرفتید که به جای اجرای دوباره مرغ سحر نی داوود، مرغ سحر خودتان را داشته باشید؟

- من تصنیف مرغ سحر را قبلا به شکل اولیه اش بارها و بارها اجرا کرده بودم اما در برهه ای که آن را اجرا کردم احساس کردم جمله «مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازه تر کن» مناسب فضای اجتماعی امروز نیست. از نظر من تا کی آدم باید ناله کند و آه بکشد و تا کی از فرد دیگری کمک بخواهد. به نظر من جامعه خودش باید مشکلاتش را حل کند و خودش بینش خود را روشن نگاه دارد. حتی نسبت به جملاتی که بر زبان می آورد، آگاه باشد.
 
از نظر من این شعر ملودی بسیار زیبایی دارد و مرتضی خان نی داوود که یکی از بزرگان موسیقی ایرانی است، آن را ساخته است. اما هر موسیقی در زمان خودش باید اجرا و شنیده شود. این که تقریبا همه خواننده ها در کنسرت های خودشان این آهنگ را اجرا می کردند از نظر من مناسب زمانه امروز نیست.

چه زمانی تصمیم به نوشتن این ترانه و اجرای آن گرفتید؟ من این طور به خاطر دارم کار شما را در همین چند سال اخیر شنیدم. می خواهم بدانم آیا این کار تحت تاثیر وقایع سال های اخیر شکل گرفت یا قبلا نوشته شده بود و این وقایع بهانه ای برای شنیده شدن این ترانه فراهم کرد؟

- نه، مربوط به دوران اخیر نیست. شاید از حدود 14، 15 سالگی روی آن کار می کردم و ایده چنین تغییری به ذهنم آمده بود. این تغییر ربطی به دوره یا زمان خاصی ندارد که من متناسب با آن زمان این کار را کرده باشم. این تصنیف سال هایی را به ذهنم می آورد و من در واقع از آن الهام گرفتم. اتفاقا از بچگی همیشه این سوال برایم پیسش می آمد که چرا ترانه می گوید «ناله سر کن»، چرا باید ناله کند؟ باید بگوید ناله سر مکن. یا آنجا که می گوید «داغ مرا تازه تر کن» از نظر من معنای جالبی ندارد. من این تعابیر را به جای آن می پسندم: مرغ سحر ناله سر مکن/ دیدگان خسته تر مکن/ ما ز آه و ناله خسته ایم/ ما غمین و دل شکسته ایم/ گوش مان به ناله کر مکن». در اینها تمام آن مفاهیم وجود دارد.
 
چرا روی همان ملودی کار نکردید، مثلا به جای آنکه این ملودی را بر اساس ترانه خودتان تنظیم مجدد کنید و لحن آن را تغییر دهید، یک ملودی تازه نوشتید، شاید شبیه به کار اولیه؟

- این آهنگ، به هیچ وجه شبیه آن آهنگ نیست. تونالیته، گام و ریتم دیگری دارد و کاملا متفاوت است. فقط در واقع جوابی به جمله «مرغ سحر ناله سر کن» است. در واقع دارد به آن موتیف جواب می دهد. این دو قطعه در کنار هم معنای بهتری پیدا می کنند.

ترانه ای که شما برای این کار سروده اید، نوعی جواب به آن ترانه است یا به نوعی پیگیری درخواست هایی که در آن ترانه مطرح شده؟ مثلا مرغ سحر می گوید: «مرغ سحر ناله سر کن،داغ مرا تازه تر کن» ترانه شما در پاسخ می گوید: «مرغ سحر ناله سر مکن، دیدگان خسته تر مکن/ ما زه آه و ناله خسته ایم، ما غمین و دل شکسته ایم/ گوش مان ز ناله کر مکن».

- باید بگویم آهنگ من در جواب آن آهنگ است و هر دو یک هدف مشترک را دنبال می کنند و می خواهند یک پیام مشترک سیاسی – اجتماعی منتقل کنند اما با دو زبان متفاوت در دو زمان متفاوت. هر دو از فضای آشفته سیاسی – اجتماعی خودشان حرف می زنند، اما با دو زبان متفاوت. این یکی می گوید آه و ناله سر مکن. ما از بس آه و ناله شنیده ایم، از بس اندوه کشیده ایم خسته ایم. گوش ما پر است. باید یک اندیشه تازه ای برای حل کردن مشکلات شخصی یا اجتماعی پیدا کرد.

ترانه مرغ سحر را نمود شکست آرمان های مشروطه تحلیل کرده اند. سراینده در دو بند شرایط تلخ موجود زمان خود را توصیف می کند و می خواهد تلخی خبر این ناکامی هم شنیده شود. مثلا در این بیت: «ز آهِ شرربار این قفس را بَرشکن و زیر و زِبر کن/ بلبل پر بسته زن کنج قفس درآ، نغمه آزادیِ نوع بشر سَرا»، اما مرغ سحر شما پیامش روشن است: «نغمه های شادمان خوان، صد سرود جاودان خوان/ با نوای عاشقان خوان، عمر مانده را چنین هدر مکن»؛ اگر بخواهیم این دو را با هم مقایسه کنیم، این مرغ سحر دوم محافظه کارتر نیست؟ یعنی آن اولی می خواهد نغمه آزادی نوع بشر را سر دهد و هنوز امیدوار است، اما دومی می گوید بس است، گوش مان از این حرف ها پر است، بگذار کمی خوش باشیم.

- نه فکر نمی کنم این طور باشد؛ باید کمی آگاهانه به این شعر نگاه کرد. اتفاقا مرغ سحر اولی دارد تمام آنچه خودش باید برای آزادی قلب بیان و افکار خودش انجام دهد، از دیگران درخواست می کند، اما ترانه من می گوید نه، اینها چه حرفی است، برای چه از کسی غیر خودت می خواهی وضعیتت را درست کند.
 
دیگران نمی توانند مشکل تو را حل کنند. می گوید خودت باید به فکر روشنگری خودت باشی، خودت باید افکار خودت را بیدار کنی و خودت باید راه حل های درست را برای جامعه خودت پیدا کنی. برای چه از دیگران طلب کمک می کنی. مفاهیم این تندتر و عمیق تر از منرغ سحر اولی است. مثلا در آنجا که می گوید «گوش مان ز ناله کم مکن» در واقع می خواهد بگوید چرا آه و ناله می کنی، به جای آن راهی پیدا کن. آه و ناله درد هیچ کس را دوا نمی کند.
 
فکر می کنید کار مشترک نی داوود و بهار را می توان مصداق موسیقی اعتراضی در ایران دانست؟ آیا اصلا چنین مفهومی در موسیقی ایرانی وجود دارد؟ منظورم به آن مفهومی است که در موسیقی و ترانه های غربی وجود دارد. یا نه، ما چنین چیزی در موسیقی مان نداریم. اگر هم اعتراضی وجود دارد، باید همیشه در لفافه ای پیچیده شود تا از درد شنیدن آن کمتر شود؟

- اصولا ادبیات ما، تعیین می کند که ما تفکرات، شادی ها یا اعتراضات مان را چگونه بیان کنیم و موسیقی در تکمیلِ آن است که وارد داستان می شود. آنها در آن دوره با توجه به رخدادهای سیاسی و اجتماعی دوره خودشان آن شعر را سرودند و اجرا کردند. درهمان زمان هم اثرگذار بوده، خواننده های بزرگی هم آن را اجرا کردند و قطعه بسیار تاثیرگذاری در موسیقی ما شد.
 
در این دوره من نگاه تا حدودی متفاوت خودم را به شرایط روز جامعه خودم، با کنایه به آن ترانه و تکامل افکار و در جهت راهبری برای حل مشکلات تفکری امروزه این طور بیان کردم. هر دو در زمان متفاوت اما حول یک مفهوم مشترک شکل گرفته. حالا نمی خواهم اسمش را اعتراض بگذارم، به آن انتقاد می گویم. این واژه ای است که منتقدان ساخته اند به آن اعتراضی می گویند، یا از ادبیات غیر ایرانی وارد ادبیات ما شده است.
 

شخصا چیزی به اسم موسیقی اعتراضی ندارم. نگاه موسیقایی من انتقادی است. در آن شعر نه فقط به تفکرات فردی شیوه نگاه مردم انتقاد می شود، بلکه غیر مستقیم زا رخدادهای سیاسی اجتماعی روز هم انتقاد می کند. فکر می کنم آنچه باعث ماندگاری تصنیف مرغ سحر در تاریخ موسیقی ایران شده و آثار دیگری با الهام از آن به وجود آمده اند، همین مفهوم انتقاد در دل آن است.

بسیاری از علاقه مندان این تصنیف اصلا نمی دانند که این اثر یک بند دیگر هم دارد. فکر می کنید که چرا بند دوم ترانه مرغ سحر، به مرور از این تصنیف جدا شد؟

- فکر می کنم این طبیعی است که آن بند اجرا نشود چون با وجود آن که بند اول این تصنیف محتوای انتقادی دارد اما در بند دوم، انتقادی صریح تر و بی پرده تر دارد. فکر می کنم این بند به جز چند اجرای اولیه و بسیار قدیمی در اجراهای دیگر مرغ سحر توسط خوانندگان دیگر هرگز اجرا نشد.

  twitter linkedin google-buzz facebook digg afsaran
کلید واژه
 
نظرات بینندگان
نظر شما
لطفا جهت تسهیل ارتباط خود با ایران سپید، در هنگام ارسال پیام این نکات را در نظر داشته باشید:
1.ارسال پیام های توهین آمیز به هر شکل و با هر ادبیاتی با اخلاق و منش اسلامی ،ایرانی ما در تناقض است لذا از ارسال اینگونه پیام ها جدا خودداری فرمایید.
2.از تایپ جملات فارسی با حروف انگلیسی خودداری کنید.
3.از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری کنید.
4. ثبت نظرات در سايت ايران سپيد براي هر نظر حداکثر 400 واژه است.
نام:
ایمیل:
نظر: *